جهادِ فاطمه بر یاری امامش بود

اگر چه شیر خدا یار و هم مرامش بود

صدای ناله ی او در مدینه می پیچید

ز پا افتادن او لحظه ی قیامش بود

اگر چه ناله و فریاد او جواب نداشت

ز زخم سینه، علی دوستی، پیامش بود

عجب مدالِ علی دوستی به او دادند

تمام جایزه اش هتک احترامش بود

ز پا فتاد ولی لحظه ای ز پا ننشست

جهادِ دیگر او گریه ی مدامش بود

ز دست و پهلو و رخسار و سینه نگفت

تمام غصّه ی او غربت امامش بود

کسی که داد ز پشت درش رسول، سلام

سکوت اهل وطن پاسخ سلامش بود

ز درد سینه و پهلو نفس نفس می زد

علی علی به نفس های صبح و شامش بود

غریب ماند میان مهاجر و انصار

کسی که حضرت جبریل هم کلامش بود

ز اشک و خونِ دل، این نکته ثبت کن «میثم»

زمامدار فلک، ریسمان، زمامش بود