باده را تا آخرش سر می کشم

 آسمانی می شوم پر می کشم

 همچو مِی می خواستم یک دل شوم

 با اجازه، گر شود، دعبل شوم

 او پدر را می ستاید من پسر

 او ز جان گفت است من هم از جگر

 لیک شعر ما کجا آقا کجا

 ذکر افلاک است ما اُحصی ثنا

 ما کجا و صحبت از مدح امام

 سیر تا خورشید روی پشت بام؟

 ما کجا و باده های سلسبیل

 دست ما کوتاه خرما بر نخیل

 سائلی بودم که تو ره دادی ام

 من مریض عشق، مادرزادیم

 لکنتم را رفع کن در این رسا

 باز می گویم که لا اُحصی ثنا

 ای تو آقازادۀ خورشید طوس

 روح و جان حضرت شمس الشموس

 گوشه ای ز آب لبت نهر رجب

 حوض کوثر! سید عالی نسب!

 السلام ای حضرت باب المراد

 باب حاجات تمام این بلاد

 یا رئوف بن رئوف بن رئوف

 یا کریم و یا جواد و یا عطوف

 ای به گهواره مسیحا را امام

 ای مسیح بن مسیحا! السلام

 شد مسیحا خاکبوس بر درت

 مریم عذرا کنیز مادرت

 بی سبب لیلا به تو مجنون نشد

 بی سبب روی تو گندم گون نشد

محسن حنیفی