امام جواد(ع)-مدح و ولادت



ناوک مژگانتان ما را ز پا انداخته

گیسوان چون کمندت، کار دل را ساخته

دل نگو! ویرانه ای پایین پایت مانده است

لشگر خون زیر زلفت فاتحانه تاخته

بی جهت خون مرا بر گردنت ننداختند

نامش ابرو نیست، این شمشیر مستِ آخته

باده ی شیراز دیگر از دهان افتاده است

باده ی بغدادتان تنها به این لب ساخته

در قمار عشق اهل ری، به غیر از جفت هشت

هرکه طاس دیگری آورده فوری باخته!

مرد این میدان نبودم، سر فرود آورده ام

شاعری بی قافیه پیشت سپر انداخته

 وحید قاسمی

امام جواد(ع)-مدح و ولادت



ساکن کاظمین گویا از سمت «باب الجواد» می آید

چون شهابی که روی دامانش، نور در امتداد می آید

عهد فرزند با پدر این است، می شود زائرش به رسم ادب

این هم از طرز احترامش هست، موقع بامداد می آید

دست بر سینه برده می گوید: «السّلامُ علیک یا سلطان»

« وَ علیکَ السّلام » از مرقد، بال بر بال باد می آید

زائری دلشکسته می فهمد، کاظمینی شده هوای حرم

نه فقط او که هر چه زائر هست ، با همین اعتقاد می آید

آمد و با کرامت قدمش، دل هر سنگ غرق شادی شد

بانگ از عمق جانشان برخاست، این که «خیر العباد» می آید

دست در دست پنجره فولاد، فلج و کور را مداوا کرد

دیدمش سوی صحن گوهرشاد، آن گُهَر شادِ شاد می آید

باز یک روز ساکن مشهد، می رود مرقد پدر وَ پسر

«السّلام علیکُما» گفته، سمت « باب المراد » می آید

***

آخر شعر می رسم حالا، می رسم با دو چشم خون پالا

نذر آن گنبد این قد و بالا، بر لبم «إن یکاد» می آید

مجید لشکری

امام جواد(ع)-مدح



الا کرم ز تو مشهور یا امام جواد

کلام توست همه نور یا امام جواد

ائمه‌اند جواد و توئی جواد همه

که گشته جود تو مشهور یا امام جواد

سزد ز لعل لب حضرت رضا ریزد

به مدح تو دُر منثور یا امام جواد

اگر چه نزد شما آبروی نیست، مرا

مکن ز درگه خود دور یا امام جواد

گدایی‌ام به درت جز بهانه‌ای نبوَد

مراست وصل تو منظور یا امام جواد

به روی زائر تو بوسه می‌زند جبریل

به ذکر «سیعک مشکور» یا امام جواد

به کاظمینِ تو روی نیاز برده کلیم

سلام می‌دهد از طور یا امام جواد

جحیم اگر تو نگاهش کنی حدیقۀ گل

بهشت بی تو کم از گور یا امام جواد

اگر چه ران ملخ هم ندارم ای مولا

مرا بخوان به درت مور یا امام جواد

قضا به حکم تو محکوم، ای ولیِ خدا

قدر به امر تو مأمور یا امام جواد

لباس نور مرا بر تن از ولادت توست

گناه، وصلۀ ناجور یا امام جواد

خدا ثنای تو را گفته و چگونه مرا

بوَد ثنای تو مقدور یا امام جواد

لب تو داشت تبسّم، ولی دلت را بود

هزارها غم مستور یا امام جواد

ندید دختر مأمون جلال و قدر تو را

چو بود چشم دلش کور یا امام جواد

هزار مرتبه نفرین به دختر مأمون

که شد به قتل تو مسرور یا امام جواد

فراز بام به گرد تن تو بگرفتند

پرندگان هوا شور یا امام جواد

شهادت تو در آن حجره با لب تشنه

بوَد تجسّم عاشور یا امام جواد

عنایتی که شود روز حشر «میثم» هم

به دوستی تو محشور یا امام جواد

غلامرضا سازگار

امام جواد(ع)-ولادت



عید میلاد است میلاد جواد ابن الرضاست

خرّم از رویش زمین و روشن از نورش فضاست

داد ذات کبریا ریحانه را ریحانه ای

کز شمیم روح بخش او دو عالم را صفاست

آمد آن ماهی که صد خورشید شد پروانه اش

تافت آن مشعل که نورش نور حُسن ابتداست

بحر مواج سه دُر، درّ گران هشت بحر

چار امّ و پنچ حسّ و شش جهت را مقتداست

نام نیکویش جواد، آبا و ابنایش جواد

سر بلند از بذل دست لطف او، جود و سخاست

اوست آن ریحان ریحانه کز بوی خوشش

مشک افشان تا قیامت دامن باد صباست

گر چه در برج ولایت گشته خورشید نهم

در حقیقت اولین نور جمال کبریاست

جود را نازم که حتی خازن باغ بهشت

دست از جنّت کشیده بر سر کویش گداست

او جواد اهل بیت و ما گدای اهل بیت

کار ما عجز و گدایی، کار او لطف، عطاست

بر فقیر انفاق کردی پیش تر از آن که گفت

بر گدا اعطا نمودی بیشتر از آن چه خواست

هر که در کویش گدا شد، ما گدای کوی او

هر که از راهش جدا شد، راه ما از او جداست

تربتش بیت الله و بیت الرّسول است و بقیع

کاظمینش هم نجف هم سامره هم کربلاست

حاجت ار داری بگو با او که نجل فاطمه است

درد اگر داری بیار این جا که این ابن الرّضاست

داشت مأمون، ماهی کوچک نهان در دست خویش

گفت با چشم خدا این چیست کاندر دست ماست

داد چون پاسخ ورا از ماهی و از ابر، ویم

دید او در سن طفلی عالم از ارض سماست

سر نهم بر پای او سر را چه قدر و قیمتی

جان فشانم در رهش جان را کجا اجر و بهاست

نام زیبایش محمّد چهره، مرآت الرّسول

کنیه اش آمد تقی خود خلق را کهف التقاست

گرد راه کاظمین خوش تر از مشک و عبیر

خاک زوّار حریمش بهتر از آب بقاست

نی عجب گر در طفولیت امام خلق شد

او امام خلق عالم پیش تر از پیش هاست

عرش و فرش و دوزخ و حنّت به حکمش پایبند

آدم و حور و پری، جن و ملک را پیشواست

آن که فرمودش امام هشتمین روحی فداک

هر چه مدح من رسا باشد به وصفش نارساست

من نمی گویم خدا باشد ولی گویم که او

جلوه اش بی ابتدا و رحمتش بی انتهاست

فیض بخشد از دمش بر آدم و جن و ملک

هر که را بر آستان قدس او دست دعاست

خلق عالم را چراغ رهنما خواهیم بود

تا که فرزند رضا ما را امام و رهنماست

صد چو عیسی آستان بوس حریمش با ادب

صد چو موسی خادم بیت الولایش با عصاست

هر که رو گرداند از او کلّ طاعاتش هدر

وآن که سر پیچد زحکمش جمله اعمالش هباست

بحر لطفش همچو بحر رحمت حق موج زن

دست جودش همچنان دست علی مشکل گشاست

ای که دست سائلت باشد به فرق نه فلک

وی که خاک زائرت درد و دو عالم را دواست

دست من خالیست اما کفّ جود تو پر

کار من باشد گدایی کار تو جود و سخاست

من گدایم من گدایم تو جوادی تو جواد

جود از آن جوادست و گدایی از گداست

من نه جنّت خواستم نه حور خواهم نه قصور

جنّت و حور و قصور من فقط مهر شماست

گر ندارد مهر تو زاهد زفاسق بدتر است

طاعت هر کس که دشمن با تو شد مثل زناست

گر شود در کعبه، خصمت کشت راه خدا

باز بر پیشانی اش بنوشته، این خصم خداست

پای شوم تیرگی، بر ساحت ما چون رسد

چارده مهر جهان افروز، پیش روی ماست

چارده ماه فروزان چارده خورشید نور

چارده اختر که هر یک را دو صد شمس الضّحاست

چارده مرآت داور، چارده تصویر حق

چارده کعبه که در دامانشان کوه صفاست

هر که را از دامن اینان شود کوتاه دست

آتشش گِرد سراست و دوزخش در زیر پاست

بار معبود! تو می دانی که مرغ روح من

معتکف در کاظمینِ آن شه ارض و سماست

گر چه دورم از حریمش، هست قبرش در دلم

سینه ام را از فروغش یک جهان نور و ضیاست

تا مرا در سینه باشد مهر فرزند رضا

هم تو خوشنودی و وهم پیغمبرت از من رضاست

تا که "میثم" را زبان در کام و جان در پیکراست

با زبان شعر بر این خاندان مدحت سراست

 غلامرضا سازگار

امام جواد(ع)-مناجات



خون شد از غم دلِ خدا جویم

درد بسیار و نیست دارویم

می فشانم سرشك و می گویم

یا جواد الائمه ادركنی

سینه ای پُر شرار دارم من

دل و جانی فكار دارم من

دو جهان با تو كار دارم من

یا جواد الائمه ادركنی

روزگارم ز غم تباه شده

قلبم از معصیت سیاه شده

راهِ من منتهی به چاه شده

یا جواد الائمه ادركنی

خسته و دلشكسته و زارم

گره افتاده است در كارم

جز به كویت كجا پناه آرم؟

یا جواد الائمه ادركنی

ای كه روح عبادتی ما را

عذر خواهِ قیامتی ما را

جانِ زهرا عنایتی ما را

یا جواد الائمه ادركنی

تشنه ام تشنه بر من آب بده

گنهم را ببر ثواب بده

به گدای درت جواب بده

یا جواد الائمه ادركنی

دردِ من را دوا كنی چه شود؟

حاجتم را روا كنی چه شود؟

قسمتم كربلا كنی چه شود؟

یا جواد الائمه ادركنی

عزت عالمین می خواهم

نجف و كاظمین می خواهم

طوفِ قبر حسین می خواهم

یا جواد الائمه ادركنی

من كه چون شمع بر فروخته ام

از غم غربت تو سوخته ام

چشم بر رحمتِ تو دوخته ام

یا جواد الائمه ادركنی

همسرت كرد نامراد تو را

ساخت مسموم از عناد تو را

ای كه خوانده پدر جواد تو را

یا جواد الائمه ادركنی

سید رضا موید خراسانی

امام جواد(ع)-ولادت



یکبار دگر غنچه دل وا شده امشب

باغ دل ما باز مصفا شده امشب

گلزار پُر از نور ولا، رشک بهشت است

چون آینه ها غرق تماشا شده امشب

در گلشن نورانی و جاوید ولایت

یک غنچه گل یاس شکوفا شده امشب

در موسم بشکفتن این گل به سماوات

جشن طرب و عشق مهیا شده امشب

آمد خبر از عرش که میلاد جواد است

این زمزمه در عالم بالا شده امشب

او آینه ی روشنی از صبر و ثبات است

در مقــدم او ذکر لب ما صلوات است

جمعند ملائک همه در کوی مدینه

گشتند تماشاگر مینوی مدینه

از فیض قدوم گل گلزار امامت

پیچید در آفاق هیاهوی مدینه

همراه نسیم سحری ای دل عاشق!

آید به مشام دل ما بوی مدینه

تا شاد شود شمس شموس از قدم او

از عرش نظر کرد خدا سوی مدینه

با عرش نشینان خدا زمزمه سر کن

گر شد دل تو باز پرستوی مدینه

او آینه ی روشنی از صبر و ثبات است

در مقــدم او ذکر لب ما صلوات است

بر قبله گه عشق خدا کرد عنایت

حق کوثر خود را به رضا کرد عنایت

این کوثر جوشان و صفا بخش امامت

بر گلشن اسلام صفا کرد عنایت

این ساقی توحید ز صهبای ولایت

بر تشنه لبان آب بقا کرد عنایت

در سن طفولیت خود با دم جان بخش

بر کور به گهواره شفا کرد عنایت

این چشمۀ جوشان کرامت گهر ناب

تنها نه به شاه و به گدا کرد عنایت

او آینه ی روشنی از صبر و ثبات است

در مقــدم او ذکر لب ما صلوات است

او جلوه ای از آینه ی غیب و شهود است

او پرتوی از مهر دل آرای وجود است

هم ساحل امید بود ای دل مسکین!

هم بحر عطا و کرم و گوهر جود است

نامش همه جا مایه ی تسکین دل ماست

مهرش به خدا تا به خدا بال صعود است

کارش همه شب تا به سحرگاه تجلی

در گلشن سجاده قیام است و سجود است

در موکب این گل همۀ عرش "وفائی"

ذکر لب شان نغمه سرائی و سرود است

او آینه ی روشنی از صبر و ثبات است

در مقــدم او ذکر لب ما صلوات است

سید هاشم وفایی

امام جواد(ع)-ولادت



عید میلاد است میلاد جواد ابن الرضاست

خرّم از رویش زمین و روشن از نورش فضاست

داد ذات کبریا ریحانه را ریحانه ای

کز شمیم روح بخش او دو عالم را صفاست

آمد آن ماهی که صد خورشید شد پروانه اش

تافت آن مشعل که نورش نور حُسن ابتداست

بحر مواج سه دُر، درّ گران هشت بحر

چار امّ و پنچ حسّ و شش جهت را مقتداست

نام نیکویش جواد، آبا و ابنایش جواد

سر بلند از بذل دست لطف او، جود و سخاست

اوست آن ریحان ریحانه کز بوی خوشش

مشک افشان تا قیامت دامن باد صباست

گر چه در برج ولایت گشته خورشید نهم

در حقیقت اولین نور جمال کبریاست

جود را نازم که حتی خازن باغ بهشت

دست از جنّت کشیده بر سر کویش گداست

او جواد اهل بیت و ما گدای اهل بیت

کار ما عجز و گدایی، کار او لطف، عطاست

بر فقیر انفاق کردی پیش تر از آن که گفت

بر گدا اعطا نمودی بیشتر از آن چه خواست

هر که در کویش گدا شد، ما گدای کوی او

هر که از راهش جدا شد، راه ما از او جداست

تربتش بیت الله و بیت الرّسول است و بقیع

کاظمینش هم نجف هم سامره هم کربلاست

حاجت ار داری بگو با او که نجل فاطمه است

درد اگر داری بیار این جا که این ابن الرّضاست

داشت مأمون، ماهی کوچک نهان در دست خویش

گفت با چشم خدا این چیست کاندر دست ماست

داد چون پاسخ ورا از ماهی و از ابر، ویم

دید او در سن طفلی عالم از ارض سماست

غلامرضا سازگار

امام جواد(ع)-ولادت



السلام ای امیر مُلک قضا   

السلام علیک یابن رضا

السلام ای نماد سرّ الله   

السلام ای رُخت ضیاء الله

ای به معشوق آیة العظمی

وی به مخلوق حجة الکبری

ای مبارک ترین ولیِّ خدا

وی تبارک ترین وصیِّ خدا

ای امام محمدی رفتار

وی تو تکرار حیدر کرار

من به کویت پناه آوردم

التماسِ نگاه آوردم

ای همه اعتقادِ فطرت من

وی همه اعتماد نیّت من

شیعه را نَیِّرُ الفؤادی تو

کوثر دومین، جوادی تو

تو خطا بخش و ما خطا کاریم

سربلندیم تا تو را داریم

اُمّتَت ذَنبُه علی ذَنبِه

"و صبرتَ عَلَی الاذی جنبه"1

تو جواد بن مرتضا هستی

یکی یکدانۀ رضا هستی

اَلرّضی و الزّکی، ابا جعفر

التقی و الوفی بَنِ الحیدر

امتداد عناصر الابرار

یادگار دعائم الاخیار

اشهدُ انّکَ ولیُ الله

الامام عَلی عیالُ الله

بَدرِ طالع، ضیاء ماه منیر

نورِ ساطع، به آستان کبیر

این تویی نور مشرق و مغرب

حَبّذا طیّبٌ مِنَ الطّیب

رکن ایمان و معنی قرآن

عَلَم دین، حقیقت عرفان

حضرت واجب الاطاعه تویی

به خدا خالص العباده تویی

 "عَجِزَ الواصِفون عن صِفَتِک"

"ما عرفناک حقَ معرفتک"

اشهد اَنَک اَقَمتَ صَلوه

 محمود ژولیده

ادامه نوشته

امام جواد(ع)-ولادت



با حضورت ستاره ها گفتند

نور در خانه ی امام رضاست

کهکشان ها شبیه تسبیحی

دستِ دُردانه ی امام رضاست

 

مثل باران همیشه دستانت

رزق و روزی برای مردم داشت

برکت در مدینه بود از بس

چهره ات رنگ و بوی گندم داشت

 

زیر پایت همیشه جاری بود

موج در موج دشتی از دریا

به خدا با خداتر از موسی

بی عصا می گذشتی از دریا

 

با خداوند هم کلام شدی

علت بُهت خاص و عام شدی

"کودکی هایتان بزرگی بود"

در همان کودکی امام شدی


رزق و روزی شعر دست شماست

تا نفس هست زیر دِیْن توایم

تا جهان هست و تا نفس باقی است

ما فقط محو کاظمین توایم

 

من به لطف نگاهت ای باران

سوی مشهد زیاد می آیم

دست بر روی سینه هر بار از

سمت باب الجواد می آیم

×××

 سید حمید رضا برقعی

از وبلاگ شعر شاعر

امام جواد(ع) و حضرت علی اصغر(ع)-ولادت



هر که دل بُرد، دلبر ما نیست

هر که نازی فروخت، لیلا نیست

هر که هویی کِشَد، مسیحا نیست

هر کسی با تو نیست، با ما نیست

دلبر محض، غیر مولا نیست

عاشقان دف به کف ز حیرانی

صف کشیدند بر غزل خوانی

تا فِتد بر که فال قربانی

رحمت حق به قوم نصرانی

نزد آن شیعه کز تو شیدا نیست

مستم از عشق و خُم به دوش تویی

نُهمین بحر باده جوش تویی

پسر سلسله فروش تویی

حق تعالای هر سروش تویی

ورنه جبریل مرد این ها نیست

ای پدر خواندۀ پیاله و خُم

هو تویی ای عزیز یازدهم

ای امیر عمارت مردم

تو به «نحنُ» بناز و من «انتم»

که کتابت به شرح آتانی است

اربعینی به شیشه مِی بوده

کس نداند که تاک کِی بوده

مِهر یا این که تیر و دِی بوده

چون عروس علی ز ری بوده

نیمی از این شراب ایرانی ست

شه به بزم جلوس می آید

منکر او عبوس می آید

جان سلطان طوس می آید

یا انیس النفوس می آید

جان دهیدش، گهِ تماشا نیست

جلوات تو مشرق سحر است

خلوات تو فیض خونجگر است

سکنات تو مو به مو پدر است

حرکات تو حیدری دگر است

لمعات تو کم ز زهرا نیست

ای غروب بهانه را مرآت

گریه کم کن بخور ز آب فرات

یافتی چون ز تشنگی تو نجات

به علی اصغر و لبش صلوات

بهتر از این به آب معنا نیست

جگرش را به روی دست گرفت

پسرش را چنان که هست گرفت

گردن نازکش شکست گرفت

بوسه ی تیر تا نشست گرفت

معنی، این غیر داغ مولا نیست

 محمد سهرابی


امام جواد(ع)‌ و علی اصغر(ع)-ولادت


 

روشن تر از روز است خیلی بامرامند

وقتی کریمان با گدایان هم کلامند

الحق که آقازاده ها یک یک امیرند

الحق که نوکرزاده ها یک یک غلامند

در فقرِ محضِ خود غنیِّ محض هستم

وقتی گدای این درم، مردم گدامند

عین عدم هستیم و با آنان وجودیم

پس ما همان هاییم که آن ها بنامند

سنّ زیاد و سنّ کم، فرقی ندارد

این خانواده از طفولیت امامند

چیزی ندارم جز «سلام الله علیهم»

فرزندهای فاطمه با احترامند

هر صبح خورشیدند و در هر شام ماهند

این چهارده تا روشنی صبح و شامند

این چهارده آیینه از بس که شبیه اند

وقتی ببینی شان نمی دانی کدامند

×××

و الله این پروانگی ما می ارزد

هر چند خاکستر شدیم اما می ارزد

معشوق عالم می شود یک روز، عاشق

مجنون ما اندازه لیلا می ارزد

قلاده ما را همین گوشه ببندید

سگ هم کنار خانه این ها می ارزد

سر می نهم بر پای تو قیمت بگیرم

هر جا نمی ارزد سرم این جا می ارزد

یک جان ناقابل به پایت ذبح کردیم

حالا که شد مال تو از حالا می ارزد

این گریه ها را آیه تطهیر گفتند

یک قطرهٔ آن بیش از دریا می ارزد

با کاظمین تو بهشتی دارم این جا

پس زندگی در عالمِ دنیا می ارزد

پس ارزش گهواره ات کعبه است حتماً

وقتی عصای حضرت موسی می ارزد!

دستی بکش بینا کنی این چشم ها را

با معجزات تو چه نابینا می ارزد!

کافی ست ما را این که بابای تو خندید

لبخند بابای تو یک دنیا می ارزد

×××

آن که «کم»ش را نیمه شب آورد، دادت

دارد زیادش می کند لطف زیادت

آقا منم... آن رختْ پاره... پا برهنه...

آن شب –شب جمعه- مرا که هست یادت!

تو کیستی؟ تو از کریمان بلادم

من کیستم؟ من از گدایان بلادت

من از در این خانه ات جایی نرفتم

پس رو مگردان از گدای خانه زادت

آن که مرا حالا مُرید تو نوشته

حتماً تو را هم می نویسد «یا مراد»ت

تو جان مایی، پس بگیر این حق خود را

نفرین بر آن که جان گرفتی جان ندادت

تو هر کجا پا می نهی هر صبح خورشید

عرض ارادت می کند بر بامدادت

بابای تو با دیدن تو گریه می کرد

با گریه لطف دیگری دارد عبادت

آباء و اجدادت همه یک یک جوادند

پس می نویسیمت جواد بن الجوادت

×××

بر روی پایت می گذارد کعبه سر هم

جبریل حتی می گذارد بال و پر هم

به خاک پایت احتیاجی نیست اصلاً

وقتی دوا می سازم از این خاک در هم

تو کعبه ای! آن کعبه ای که در طوافت

بال و پر ما سوخته حتی جگر هم

با آبروی تو تهجّد آبرو یافت

فیض از مناجات تو می گیرد سحر هم

با این جمالی که تو را دادند، باید...

بین خریداران تو باشد پدر هم

نام مرا هم بین این عشاق بنویس

بگذار تا جا خوش کند این یک نفر هم

ای جان به قربان تو و دورِ شلوغت

یوسف شدن بازار دارد، دردسر هم

در کوچه جانِ ما نقابت را بیانداز!

این گونه چشمت می زنند این ها، نظر هم

هستند یک یک شیرها دنبال دامت

چشمان آهوی خراسانِ پدر هم

فهم من از لطف جوادی تو این است:

که آن چه را گفتیم دادی، بیشتر هم

ما را ببر تا کاظمین این بار با هم

ما را بخر در کاظمین این بار درهم

×××

جز عجز، سائل چاره ای دیگر ندارد

وقتی کریمیِ‌ خدا آخر ندارد

ما را برای در زدن معطل نکردند

اصلاً ‌بیوت این کریمان در ندارد

این خانواده کودکش ذاتاً بزرگ است

نام علی که اصغر و اکبر ندارد

طفل رباب ست و ولیکن عادتش بود

از شانهٔ عمه سرش را بر ندارد

بین مقامات رباب این شان کافی ست

که هیچ کس جز او علی اصغر ندارد

*

وقتی که آمد لشگر کوفه به هم ریخت

میدان علمداری ازین بهتر ندارد

وقتی که آمد لشگر از دور پدر رفت

آخر گمان کردند که لشگر ندارد

طفل است و بابای بلاتکلیف مانده

حیرانی است و کودکی که سر ندارد

*

گیرم که از فردا دوباره آب وا شد

چه فایده، شش ماهه که دیگر ندارد

علی اکبر لطیفیان

30/2/92

 ×××

از سایت روضه

امام جواد(ع)-ولادت



هر کس در این دیار به جایی رسیده است

از نعمت شریف گدایی رسیده است

چشمم به چشم یار فتاد و جوان شدم

ققنوس عشق قله ی هفت آسمان شدم

در چشم های یار، خدا دیده می شود

الله می کشیم، شما دیده می شود

از بس که جود می کنی و ذره پروری

اثبات شد ز مادرمان مهربان تری

ما در مسیر چشم شما صف کشیده ایم

تا بلکه لطف کرده کریمانه بگذری

از هر دری که در زدم از جود پر شدم

مانده هنوز فرصت درهای دیگری

***

ای مبتدا بِهِ همه ی هست و بودها

ای منتها الیه تمام صعودها

هستی گرفته رنگ و لعابی ز لعل تو

تصویر اشک توست زلالیِ رودها

با نبض پلک هات هم آهنگ می شود

آواز بلبلان به فراز و فرودها

وقتی نسیم می وزد از لطف دلبریت

سرمست می شوند ز عطر تو عودها

در هر پگاه و ظهر و غروب و سحرگهی

سمت شماست میل رکوع و سجودها

حرفی بزن کلام تو از شهد خوشتر است

ما تشنه ایم، تشنه ی گفت و شنودها

×××

چشمی مسیر راه تماشا گرفته است

قنداقه ای قرار رضا را گرفته است

پنجاه سالِ منتظر و ... اضطراب را

وقتش رسیده پس بزند این نقاب را

هر کس در این طریق به جایی رسیده است

آری؛ قسم به یُمن گدایی رسیده است

ای دست جود و لطف و عطای خدا جواد

دست مرا بگیر رضای خدا جواد

افتاده کارم از کرم دوست با جواد

ختم به خیر می شوم از ختم "یا جواد"

یاسر حوتی

امام جواد(ع)-ولادت و شهادت




باده را تا آخرش سر می کشم

 آسمانی می شوم پر می کشم

 همچو مِی می خواستم یک دل شوم

 با اجازه، گر شود، دعبل شوم

 او پدر را می ستاید من پسر

 او ز جان گفت است من هم از جگر

 لیک شعر ما کجا آقا کجا

 ذکر افلاک است ما اُحصی ثنا

 ما کجا و صحبت از مدح امام

 سیر تا خورشید روی پشت بام؟

 ما کجا و باده های سلسبیل

 دست ما کوتاه خرما بر نخیل

 سائلی بودم که تو ره دادی ام

 من مریض عشق، مادرزادیم

 لکنتم را رفع کن در این رسا

 باز می گویم که لا اُحصی ثنا

 ای تو آقازادۀ خورشید طوس

 روح و جان حضرت شمس الشموس

 گوشه ای ز آب لبت نهر رجب

 حوض کوثر! سید عالی نسب!

 السلام ای حضرت باب المراد

 باب حاجات تمام این بلاد

 یا رئوف بن رئوف بن رئوف

 یا کریم و یا جواد و یا عطوف

 ای به گهواره مسیحا را امام

 ای مسیح بن مسیحا! السلام

 شد مسیحا خاکبوس بر درت

 مریم عذرا کنیز مادرت

 بی سبب لیلا به تو مجنون نشد

 بی سبب روی تو گندم گون نشد

محسن حنیفی

امام جواد(ع)-ولادت




امشب به شبستان ولایت قمر آمد

خورشید جمالات خدا جلوه‌گر آمد

طوبـای تمنـای رضـا را ثمـر آمد

در بیت رضا بـاز رضای دگـر آمد

میـلاد جـواد ‌بـن جـواد بـن جـواد است

این باب مراد است مراد است مراد است

خیزید که امشب شب شادی و سرور است

خیزیـد کـه میــلاد تجلی گــه نــور است

هر لحظه هزاران شب شوق و شب شور است

از پـا ننشینیـد شـب صبـح ظهــور است

رخسـار خداونـد، عیان آمده امشب

یا باز، محمّد به جهان آمده امشب؟

این موهبت و لطف خداداد، مبارک

بر آل محمّـد شـب میـلاد، مبارک

این عید بود بر همه اعیاد، مبارک

میـلاد جـواد بـن ‌رضا بـاد، مبارک

جود و کرم و لطف حق آغاز شد امشب

قرآن به روی دست رضا باز شد امشب

سـر تـا بـه قدم آینـۀ حسن خدایی

کارش ز همه خلق جهان عقده‌گشایی

جان همگـان در قـدمش باد فدایی

جود آمـده بـر درگـه او بهـر گدایی

در وسعـت ملـک ازلـی نـور ببینید

ای چشم بد از ماه رخش دور! ببینید

ای ماه رجب بوسه بزن بر سر و رویش

ای مهر ببـر سجده به خاک سر کویش

ای لیلۀ قـدر این تـو و این طرۀ مویش

ای خلـق خـدا روی بیـارید بـه سویش

این باب کرم، باب دعا، باب مراد است

والله جواد است جواد است جواد است

ای چشم رضا محـو تماشای جمالت

جبریل، پرش سوخته در سیر کمالت

خورشید بـرد سجده به ایوان جلالت

میراث محمّد شرف و خُلق و خصالت

بالیده رضا لحظه ‌به ‌لحظه به وجودت

مشهورتر از کـل امامان شده جودت

داده است خداوند به فضل تو گواهی

در کودکی‌ات سینـه پـر از علـم الهی

دادی خبـر از ابـر و هوا و یم و ماهی

مأمون که نبودش به درون غیر سیاهی

گویی که شراری شد و یکباره برافروخت

در آتش بغض و حسد و کینۀ خود سوخت

در سن طفولیتت ای عالِم عالَم

علم ازل و علـم ابد بود مجسم

زانو زده در محضر تو زادۀ اکثم

نه زادۀ اکثم که تمام علما هم

تـا زنگ ز آینـۀ دل‌هـا همه شوید

قرآن به زبان تو سخن گفته و گوید

من سائل لطف و کرمت بودم و هستم

هر جا که روم در حرمت بودم و هستم

یک قطرۀ کوچک ز یمت بوده و هستم

موری سـر خاک قدمت بودم و هستم

با آن که گناهم را دانستی و دانی

آنی ز دل خویش نراندی و نرانی

هر چنـد کـه دائم خجلم از گل رویت

سوگند بـه رویت نـروم از سـر کویت

امـروز دگـر گشتـم ریـگ تـه جویت

ای لطف و کرم عادت و احسان همه خویت

تنها نه ز رأفت به روی دوست بخندی

بر دشمن خـود هم درِ این خانه نبندی

من شاخۀ خـاری به گلستان شمایم

هر جا بنشینم بـه سـر خوان شمایم

یک عمر نمک‌گیـر نمکدان شمایم

از لطف شمـا نیـز ثنـاخوان شمایم

ای چشم تـو چشم کـرم و لطف الهی

باشد که به «میثم» کنی از لطف نگاهی

غلامرضا سازگار

امام جواد(ع)-شهادت



ای مرگ مدد کن که من زار بمیرم

ای زهر خلاصم کن و بگذار بمیرم

بگذار در این خانه که غمخانۀ من بود

تنها و غریب از ستم یار بمیرم

بگذار با سوز درون و لب عطشان

یکبار زنم ناله و صد بار بمیرم

بگذار که چون فاطمه هنگام جوانی

در خانه ی در بستۀ خود زار بمیرم

بگذار که بی شیون و آرام شوم آب

چون شمع که سوزد به شب تار بمیرم

بگذار در این خانۀ در بستۀ خاموش

از یار کشم محنت و آزار بمیرم

بگذار چو مرغی که قفس قتلگهش بود

بیگانه و تنها و گرفتار بمیرم

سوز دل من شعله کشد از دل (میثم)

بگذار به هر ناله دو  صد بار بمیرم

امام جواد(ع)-مدح

ای مرگ مدد کن که من زار بمیرم                ای زهر خلاصم کن و بگذار بمیرم

بگذار در این خانه که غمخانه من بود           تنها و غریب از ستم یار بمیرم

بگذار با سوز درون و لب عطشان                 یکبار زنم ناله و صد بار بمیرم

بگذار که جون فاطمه هنگام جوانی             در خانه ی در بستهی خود زار بمیرم

بگذار که بی شیون و آرام شوم آب              چون شمع که سوزد به شب تار بمیرم

بگذار در این خانه در بسته ی خاموش         از یار کشم محنت و آزار بمیرم

بگذار چو مرغی که قفس قتلگهش بود         بیگانه و تنها و گرفتار بمیرم

                                    سوز دل من شعله کشد از دل (میثم )

                                    بگذار به هر ناله دو  صد بار بمیرم

امام جواد(ع)-مناجات


 

ای که هنگام کـرم مظهـر الطاف خدایی

باب حاجات و یم جود، جواد ابن رضایی

غیر تـو کس گـره از کار خـلایق نگشاید

که تو از عقده گشایان جهان، عقده‌گشایی

ز چه کس جود بخواهم؟ تو کریمی تو جوادی

بـه کجـا درد بیـارم؟ تـو طبیبـی تو دوایی

ز که حاجت طلبم غیر تـو ای بـاب حوائج

بـه کـه امیـد ببنـدم تـو امیـد دل مـایی

تو که هم چون پدر خویش کریمی و رئوفی

شـود آیـا کـه دم مـرگ بـه بالین من آیی

ای همـه آینــۀ آیــۀ تطهیــر، خــدا را

چـه شـود گـر دل آلـودۀ مـا را بربایـی؟

آمـدم دست توسـل به حریمت بگشایم

چه دعایی به حضور تو بخوانم؟ تو دعایی

نیست امکان گذشتن ز گذرگـاه صراطم

تو مگـر این کـه گذرنامه‌ام امضـا بنمایی

تـو مگـر از مـن افتـاده ز پـا دست بگیری

تــو مگـر زنـگ ز آیینــۀ قلبــم بزدایــی

ما همانا ز تو دوریم و تو نزدیک‌تر از جـان

عجبــا در دل مایــی و ندانیــم کجــایی

بس‌که دنبال گدا دست عطای تـو دراز است

مشتبه گشته به قومی که تو محتاج گدایی

تو که بر چشم همـه پای نهی در دم مردن

خود در آن حجـرۀ دربسته دمِ مرگ، چرایی؟

اشـک بـر غـربت و مظلومی تو از چه نریزم؟

کـه غریـب استـی و فرزنـد غـریب‌الغربایی

گر ببرند ز هم روز و شب اعضای تو «میثم»

بـِه کـه یک لحظه فتد بین تو و یار، جدایی

امام جواد(ع)-مدح



هرگاه قصد روى تو ابن الرضا كنم

با نام تو خداى دلم را صدا كنم

گویند جود توست فزون از جوادها

با ذكر یا جواد دلت را رضا كنم

بى‏طعم‏چشمهاى‏توعاشق‏نمى‏شدم

كاش اى حبیب حقّ نمك را ادا كنم

بى توشه دعاى تو امداد كى شوم

كى مى‏توان بدون اجابت دعا كنم

هردل‏كه‏فیض‏دوستى‏ات‏داشت‏كوثرى‏است

دل‏راچنین‏قرین‏بهشت‏خداكنم

اى در صحیفه ازلى ثبت، نام تو

نام تو را به اسم محمد صدا كنم

ذكر جواد سوره قلب و لسان ماست

صل على جواد سرود زبان ماست

***

اى كعبه‏اى كه كعبه تو را گم نمى‏كند

دل قبله‏اى به جز تو تجسم نمى‏كند

اى خنده ملیح تو لبخند كبریا

بى خنده تو غنچه، تبسم نمى‏كند

اى همصداى وحى، تویى نفس ناطقه

عیسى به مَهد وَرنَه تكلّم نمى‏كند

قرآن تویى نماز تویى معرفت تویى

بى معرفت كسى كه تعلم نمى‏كند

باید بهشت با تو، به آدم شود حلال

وَرنه چنین اراده گندم نمى‏كند

توفیق، رحمتى است فرآیند جود تو

بى تو خدا اِفاقه به مَردم نمى‏كند

رخسار توست آینه روى مصطفى

رفتار توست خلق خوش و خوى مرتضى

***  

با وصف روى تو به دل اى‏گل ملال نیست

بى مدح تو حیات برایم حلال نیست

از كنهِ ذاتِ هستىِ دل خیزد اسم تو

بى مهر تو روال دلم جز زوال نیست

توحید با ولاى تو توصیف مى‏شود

با رمزعشق، درك حقیقت محال نیست

در خاك هم به حبّ تو امرار مى‏كنم

در قبر از محّبِ تو جاى سؤال نیست

هرجا به چشم‏دل نگرم محضرشماست

فرقى زیاد بین فراق و وصال نیست

تقوى ملاك كشف و كرامات عاشق‏است

رُو مدعى نیاز به خواب و خیال نیست

سِرّ خدا خزانه علم آشناىِ وحى

آمد به پاى عشق به سوى خداى وحى

***

اى نو تو ز مهد تو ساطع به آسمان

سَبابه سپاس تو رافع به آسمان

گردد زمین تهى اگر از یاوران تو

یك خلقت است بر تومدافع‏به‏آسمان

گِرد سرت چو هاله‏اى از نور شد پدید

شد شاكرت حكیمه ز صانع به آسمان

تنها نه بر زمین سبب خیر و بركتى

دارى هزار جلوه نافع به آسمان

خورشید از فضا به زمین نور مى‏دهد

نور تو از زمین شده لامع به آسمان

كون و مكان زمین و زمان ملك‏حضرتت

بر دست توست رمز طبایع به آسمان

اى دل بیا به دیدن هفت آسمان رویم

دور از همه بساط زمین و زمان رویم

***

مادر تو را به دیده تمثال، دیده است

بابا تو را بعد چهل سال دیده است

اى آروزى كوثرى آلِ فاطمه

در تو رضا رخ على و آل دیده است

شیعه غمت به دیده منت خریده‏است

زیرا تو را چو كعبه آمال دیده است

یثرب پس از گذشتن از آن سالهاى تلخ

باباى غصه دار تو خوشحال دیده است

جبرئیل غیر خویش به اطراف مهد تو

چندین هزار جُفت، پر و بال دیده است

خاك حجاز، بوسه گه اهل دل ز توست

نورِ قمر، ضیاء بصر آب و گل ز توست

***

ما زنده‏ایم در كنف نور اهل بیت

ما بنده‏ایم، بنده دستور اهل بیت

غفلت نمى‏خرند به بازار عاشقى

مهر تعهد است به منشور اهل بیت

كار از پى ثواب‏وعقاب‏عاشقانه‏نیست

ما عاشقیم بلكه نه مزدور اهل بیت

بیهوده نیست خلقت و عمر گران ما

ما نوكریم و خادم و مامور اهل بیت

با اهل بغض دست تولّا نمى‏دهیم

خصمیم با محارب و منفور اهل بیت

شیعه تمام عمر مهیاى یارى است

دارد به سر هوا و به دل شور اهل بیت

یارب رسان تو منتقم اهل‏بیت را

بنما سپاه منسجم اهل‏بیت را

به مناسبت میلاد امام جواد الائمه (ع)


ای که عالم ز تو فروزان است

ای که جامت به دست مستان است

می، ز جام ولای تو نوشم

چون ولای تو عین عرفان است

 

یا جواد الائمه ادرکنی

این دل من بدون سامان است

انقَدَر در شب ولادت تو

گریه کردم که دیده بی جان است

عاشقم عاشق جمال تو

تاب گیسو و زلف و خال تو

ابر بارانی دو چشم ترم

ای ولای تو گشته تاج سرم

یادی از کاظمین تو کردم

در مناجات هر شب و سحرم

کی شوم من کبوتر و از شوق

تا به بام حرم کمی بپرم

نذر کردم برای هیئتمان

از حریم تو پرچمی بخرم

تو جوادی و جود تو بسیار

دست اکرام تو بود پر کار

ای زبان عاجز از بیان شما

ای توان خدا توان شما

گشته ام از ته دلم آقا

عاشق عشق عاشقان شما

می خرم پس به قیمت جانم

معرفت را من از دکان شما

آرزویم بود به گوش خود

بشنوم نوکر از زبان شما

نوکرم نوکر غلام شما

پر کشیدم به سمت بام شما

حرکت پرچمت صفا دارد

فرش پایت چهل هما دارد

ای که موسی غلام دربارت

صد چو عیسی درت گدا دارد

نوکرت از شما در این شبها

التماس بسی دعا دارد

روی چشمم تو قیمتی بگذار

چشم خیسم چقدر بها دارد؟

گریه کردم به عشق میلادت

هستم آقا همیشه در یادت

سروده جعفر ابوالفتحی

حرم شاه - بزرگترین وبلاگ اشعار مذهبی

به مناسبت میلاد امام جواد الائمه (ع)


با تو باید سفر به بالا کرد

با تو باید نگه به عقبی کرد

شکر لله خدای خوبی ها

 در دل من محبتت جا کرد

 

تا که سلطان شنید خنده ی تو

دیده ها را ز شوق دریا کرد

خنده های درون گهواره

در دل آسمان چه غوغا کرد

نور پاک ولادتت آقا

تیرگی را به کلی امحا کرد

مادرت تا به تو نظر انداخت

درب لب را به روی تو وا کرد

با ولای تو مادر هستی

نامه ام را چه زود امضا کرد

چون درون دلم محبت بود

خالقم نامه ی مرا تا کرد

این دلم با تو آشنا گشت و

پشت بر تمام دنیا کرد

تیر عشق و محبتت آقا

در دل من ببین چه کارا کرد

یک نظر بر کرامتت ارباب

چهره ام را ببین چه زیبا کرد

سروده جعفر ابوالفتحی

حرم شاه - بزرگترین وبلاگ اشعار مذهبی

امام جواد(ع)-ولادت



امشب همه جا حرف نگار است، دگر هیچ

امشب همه جا صحبت یار است، دگر هیچ

در محفل اهل سحر و اهل مناجات

صحبت ز سر زلف نگار است، دگر هیچ

تابیده به عالم رخ چون بدر محمد

پایان شب تیره و تار است، دگر هیچ

امشب همه جا صحبت جود است و جواد است

نامش همه جا ذکر و شعار است، دگر هیچ

از یمن عطا و کرم و جود و سخایش

دارا شده هر کس که ندار است، دگر هیچ

امشب همه مشمول کرامات جوادند

در پشت درش خیل گدایان همه شادند

گردیده درِ جود خدا بار دگر باز

میخانه ی عشق رضوی تا به سحر باز

به به چه خبر گشته شب شهر مدینه

پابوسی او آمده خورشید و قمر باز

بر گرد رخش خیل ملائک همه جمعند

ریزند به پایش همه دم دُرّ و گهر باز

رو در روی هم آینه در آینه وقتی

چشمان پسر گشته سوی چشم پدر باز

خندان شده لعل پدر پیر مدینه

وقتی به سویش گشته لبِ نازِ پسر باز

امشب سخنم شامل صد رحمت او شد

روی سخن و حرف دلم حضرت او شد...

...ای معتکف کوی تو مهتابِ شبانه

ای خیل گدایان به سویت گشته روانه

هر جا سخن از جود و عطا در وسط آید

سوی تو بچرخد سر انگشت نشانه

خورشید خجالت کشد و ماه بلرزد

تا که سخن از روی تو آید به میانه

آن قدر کرامات تو گردیده زبان زد

همیشه گدا هست به پشت در خانه

ای وارث علم رضوی، زاده ی زهرا

"یحیی" شده با علم تو رسوای زمانه

آری تو جوادی که شدی عشق موید

هم حیدر و هم آینه ی روی محمد

×××

 آقای شهریاری