مناجات با خدا

 

 

ایدل بسوز تا شب احیا نیامده

تقدیر ما هنوز بدنیا نیامده

فرقی نکرده ایم ز احیای سال پیش

گویی بما قوارۀ تقوا نیامده

قرآن به سر گرفتنِ احیاء پیش کِش

توبه چرا سراغ دل ما نیامده؟

ای دیده خون ببار برای گناه خویش

آیا هنوز وقت تمنّا نیامده؟

با اشک کودکانه خدا را صدا بزن

نجوای بی بکاء به موسی نیامده

باید برای برزخِ یک لا قَبای خویش

کاری کنیم ، تا صف عقبا نیامده

موج الحسینِ دیدۀ دریایی اَم ! بجوش

بیدار شو که خواب بدریا نیامده

با حال انقطاع به توبه شتاب کن

بشتاب تا که یوسف زهرا نیامده

دارد میآید آنکه ز ما هم کند گِله

قدری بکوش تا خودِ مولا نیامده

گویا به گوشِ عده ای از ما هنوز هم

هَل من معینِ غربتِ آقا نیامده!

کاری نکرده ایم برای ظهور یار

منّت خدای را که حالا نیامده

یک عدّه آبروی ولی را فروختند

این امتحان هنوز سوی ما نیامده

وای از دَمی که رد بِشوَد آزمون ما

ما را هنوز روز معمّا نیامده

یک عده غرق بازیِ دنیای خود شدند

با این خیالِ خام که فردا نیامده

حکمِ جهاد و جبهۀ فرهنگی آمده

هرگز مگو که حکم به امضا نیامده

آری هنوز باب شهادت گشودنی است

این جامه جز به قامت رعنا نیامده

زنده دلان هنوز به دیدار نایلند

دلمرده را چه شد که مسیحا نیامده؟

روزی ز راه ، کرب و بلایی دگر رسد

دشمن ، مگو هنوز به اینجا نیامده

سرتاسرِ جهان شده از ظلم زیر و رو

ما را هنوز حال تبرّا نیامده

دارایی و ریاسَت و امضاست امتحان

این حرفها به نوکر مولا نیامده

زیباییِ جمالِ خودت را مخور فریب

زیرا هنوز مکرِ زُلیخا نیامده

مولا اگر برای تو ویلا خریده است

دیگر مگو به بنده که ویلا نیامده

یک ناله در کنار رضا به ز صد بهشت

این گفتگو غلام سیا را نیامده؟

آری برای بنده شدن وقتمان کم است

ایدل بسوز تا شب احیا نیامده

□□□

ای سرخ پوشِ دشت بلا این چه رسمی است؟

جز غم به نام زینب کبری نیامده

ای قاتلِ تو نعشِ علی اکبرِ جوان

خواهر مگر کنار تو تنها نیامده؟

حتماً بخاطر دل طفلان خیمه است

نزد امام ، حضرت سقّا نیامده

امام زمان(عج)-مناجات محرمی

امام زمان(عج)-مناجات محرمی

 

تا شامل عنایت یارم، دعا شوم

غفلت کنم اگر سرِ مویی، فنا شوم

دل هر چه صافتر شود از دودۀ گناه

من زودتر ملازمِ آن با صفا شوم

چشمِ نجیبِ یار نگاهم که میکند

احساس میکنم، چقدَر با حیا شوم

خوب است بارِ رفتنِ خود را سبک کنم

وقت است از اسارتِ دنیا رها شوم

همراه با امام زمان مویه سَر دهم

همدرد با تمامیِ آل عبا شوم

این روزها شدیدتر از هر زمانه ای

با ناحیه، به وقتِ سحر همنوا شوم

آنجا که صحبت از عطش و نیزه میکند

جا دارد از دهانِ پر از خون فدا شوم

در زیر نور ماه، نگین برق میزند

از ساربان بپرس که گریان چرا شوم

اینها مصائبیست که هر صبح و هر مساء

گِریَد بر آن امام و من از او جدا شوم

ما را برای یاریِ او آفریده اند

پس کی به سبکِ زندگی اَش آشنا شوم

دارد زمان یاریِ من دیر میشود

آقا بیا که همسفر کربلا شوم

حمزه سید الشهدا(ع)-شهادت

 

 

نیزه ای آمد به قلب حمزه، آن شوکت شکست

آن صلابت، آن شجاعت، آن همه هیبت شکست

دور از چشم نبی، افتاد علمدارش زمین

آن شکوه و هِیمنه، در موجی از حیرت شکست

ناگهان پیچید در دشتِ اُحد این مرثیه

تک سوارِ یل، یلِ پیغمبر رحمت شکست

در یمینِ جبهه میجنگید حیدر، یک تنه

در یسارِ جبهه یک سردار ، یک امّت شکست

فرصتَش را مغتنم دید و جگرخواره، رسید

سینۀ شیر رسولُ الله، بی مُهلت شکست

چون جگرخواره دلِ آن شیر، بر دندان کشید

مُثله شد آن قامتِ چون سَرو، آن عزت شکست

تا به بالین عمو آمد پَیمبر آه آه

بر کمر دستی گرفت و گفت: این قامت شکست

یادم آمد از علمدار رشید کربلا

از غمش پشت حسین آنروز با شدّت شکست

بی علم، بی دست، با صورت، زمین افتاده بود

گفت آقاجان؛ غرورم پیش این ملت شکست

من شنیدم سنگ بارانت کنند این کوفیان

خوب شد پیشانی اَم پیش از تو با ضربت شکست

من نباشم تا ببینم زینبت را میزنند

وای از آندم که حریم بانوی عصمت شکست

وای اگر گویند؛ حمله بر حرم آزاد شد

آه از آن ساعت که دشمن در حرم حرمت شکست

گوشواره، دستبند، خلخال، اینها جای خود

حرمت معجر شکست و حرمت عترت شکست

یا ز غم باید بمیرم، یا رَود از دیده خون

مهدیا!!! بازآ که دیگر حرمت غیرت شکست

امیر المومنین(ع)-مدح در ماه مبارک

امیر المومنین(ع)-مدح در ماه مبارک

 

قلّۀ ماه مبارک،لَیلةُ القَدرِ نبی است

فاتحِ قلّه یقیناً،لَیلةُ البَدرِ علی است

روح و جانِ لیلةُ القدرِ نبی هم،فاطمه ست

علت پیروزیِ بدرِ علی هم،فاطمه ست

این شب بدرِ علی،این باده،جام کوثر است

ذکر زهرا،یاامیرَالمؤمنین یا حیدر است

چیست طوفانی که آمد در شب بدرِ علی

این همان ذکری که شد ذکرِ شب قدر علی

ذکر یازهرا و یاحیدر به لبهای مَلک

چون نسیمی می وَزد از اهلِ جنت بر فلک

اَصلُها ثابت حکایت کرد، ریشه با علیست

بدر ثابت کرد،نصرت چون همیشه با علیست

چون علی را دید،پیغمبر به دوشش،مَشکها

همچو باران ریخت،از شوقش،به رویَش،اشکها

یادم آمد روضه ای،از اشکِ ساقیِ حسین

مشکِ ساقیِ پیمبر،مشکِ ساقیِ حسین

نصرت حیدر کجا و نینوا، عباس،آه

بَدریون سیراب اما کربلا، عباس،آه

کودکان در خیمه میگویند ساقی! اَلعطش

بهر اصغر آب میجویند، ساقی! اَلعطش

تشنه لب طفل رباب و وای از قحطیِ آب

آب، نایاب و عتاب و وای از قحطیِ آب

چشمِ سالار حرم را دور دیدند،کوفیان

پس بساط بغضِ خود را جور دیدند،کوفیان

بغضِ روز بدر آمد،دستها سیلی شدند

کینۀ دیرینه آمد،چهره ها نیلی شدند

امیر المومنین(ع)-مدح در ماه مبارک

 

 

قلّۀ ماه مبارک،لَیلةُ القَدرِ نبی است

فاتحِ قلّه یقیناً،لَیلةُ البَدرِ علی است

روح و جانِ لیلةُ القدرِ نبی هم،فاطمه ست

علت پیروزیِ بدرِ علی هم،فاطمه ست

این شب بدرِ علی،این باده،جام کوثر است

ذکر زهرا،یاامیرَالمؤمنین یا حیدر است

چیست طوفانی که آمد در شب بدرِ علی

این همان ذکری که شد ذکرِ شب قدر علی

ذکر یازهرا و یاحیدر به لبهای مَلک

چون نسیمی می وَزد از اهلِ جنت بر فلک

اَصلُها ثابت حکایت کرد، ریشه با علیست

بدر ثابت کرد،نصرت چون همیشه با علیست

چون علی را دید،پیغمبر به دوشش،مَشکها

همچو باران ریخت،از شوقش،به رویَش،اشکها

یادم آمد روضه ای،از اشکِ ساقیِ حسین

مشکِ ساقیِ پیمبر،مشکِ ساقیِ حسین

نصرت حیدر کجا و نینوا، عباس،آه

بَدریون سیراب اما کربلا، عباس،آه

کودکان در خیمه میگویند ساقی! اَلعطش

بهر اصغر آب میجویند، ساقی! اَلعطش

تشنه لب طفل رباب و وای از قحطیِ آب

آب، نایاب و عتاب و وای از قحطیِ آب

چشمِ سالار حرم را دور دیدند،کوفیان

پس بساط بغضِ خود را جور دیدند،کوفیان

بغضِ روز بدر آمد،دستها سیلی شدند

کینۀ دیرینه آمد،چهره ها نیلی شدند

امام حسین(ع)-ولادت

امام حسین(ع)-ولادت

 

ای نور امید یا اباعبدالله

قرآن مجید یا اباعبدالله

با خود خبر شهادتت آوردی

ارباب شهید یا اباعبدالله

***

ای عافیت تمام دنیا دستت

وی عاقبت تمام عقبا دستت

تو زندگی تمام نوکرهایی

پس هر دو جهان شفاعت ما دستت

امام علی(ع)-مدح و ولادت

 

 

حدیثِ "ذکرُ علیٌ عباده" خود گویاست

که برترینِ عبادات ، صحبت از مولاست

به کعبه چون نگری ، ذکر یاعلی دارد

سخن ز قبله ی دلها ز آیت عظماست

به مُستجار نظر کن ، شکافِ کعبه ببین

که مُستجار محل ظهور نور هُداست

ببین که فاطمه بنت اسد چه می گوید

به کعبه ذکر علی بر لبان او زیباست

صدای قلب پیمبر علی علی علی است

نوای ناطقِ قرآن صدای این آقاست

خدا به صوت علی با پیمبرش به سخن

پیمبرانِ خدا را علی ولی الله است

به گِرد نور علی در طواف ، هر ذره

و یک نمونه از این ذره ذره ها دلِ ماست

به آسمان و زمین کن نظر ، علی گویند

به کوه و دشت نگر از علی علی غوغاست

علی علی و علی عالی و علی اعلا

علی ولی و علی والی و علی والاست

اَبَا الائمه ، اَبَا الزینب و اَبَا الحسنین

ابوتراب ، اَخُ المصطفی ، علی یکتاست

خدا برای دل فاطمه علی داده

هزار شکر که همتای مرتضی زهراست

مَلک به امر خدا سجده بر علی دارد

یقین که شکر علی در مسیرِ شکر خداست

((علی امام من است و منم غلام علی

هزار جان گرامی فدای نام علی))

علی مُاَوّ ِلِ قرآن علی همان قرآن

علی مفسر فرقان علی همان فرقان

علی جمالِ جمیلِ خدای بی تمثیل

علی صراط و علی محشر و علی میزان

علی است جمعِ جمیعِ صفات رحمانی

علی هزار و یک اسمِ مبارک سبحان

علی است واله و سرگشته ی خداوندش

و اوست معنیِ ممسوس   ذات حق اینسان

علی است عبد عبید محمدِ محمود

علی است کاشفِ کرب و علی به احمد جان

علی معلمِ خضر و همه پیمبرها

علی امیر همه مومنان علی ایمان

علی است عابد و زاهد علی است مرد نبرد

علی است مرد جهاد و شهادت و عرفان

علی است شیر خدا شیر جبهه ی اسلام

علی است شیر رسول خدا علی طوفان

علی است صاحب تیغ و علی است سَیف الله

علی است بازِ شکافنده تا صف عدوان

علی است واسطه ی خَلق و حق ، علی مولاست

علی است دستِ توسل به درگهِ جانان

علی است رهبر دلها امام حزب الله

بزرگ مَرد بسیجی است در همه دوران

علی است ذات شجاعت علی است روح سترگ

علی امام عدالت علی شهِ دو جهان

((علی امام من است و منم غلام علی

هزار جان گرامی فدای نام علی))

که می توان بنویسد زخُلق نیکویش

که می توان بسراید زتاق اَبرویش

ز خطبه خطبه ی نهج البلاغه می پرسم

چگونه وصف نمایم کلام دلجویش

دو هدیه بود که شد یار و یاورِ اسلام

نبی به خُلق و علی هم به زور بازویش

کجاست بِینِ من و تو بصیرتِ عمار

که در برابرِ هر فتنه بود همسویش

کجاست مالک و مقداد و بوذر و سلمان

کجاست آنکه بماند مدام در کویش

هماره می شود از امرِ او اطاعت کرد

به پِلک هم زَدنی رُخ مَتاب از رویش

علی است آنکه نترسید یکدم از دشمن

علی است آنکه نلرزید هیچ زانویش

علی که یاریِ مجموعِ انبیا می کرد

به وقتِ یاریِ زهرا که بَست بازویش؟

چه شد که زانوی حیدر به کوچه ها لرزید

چه شد که دید ، نشسته بخاک ، بانویش

چه شد که ضربه ی سیلی نصیب زهرا شد

چه شد که فاطمه مخفی نمود از او رویش

چه شد که پشتِ درِ خانه هیزم آوردند

چه شد که فاطمه بشکست ، ضربه ، پهلویش

برای فاطمه مقتل ، زیاد می خوانیم

ولی کجاست کسی که مدد کند شویش

((علی امام من است و منم غلام علی

هزار جان گرامی فدای نام علی))

حضرت زینب(س)-مدح و ولادت

 

 

قل هو الله احد را کی توان توصیف کرد

شرح الله الصمد را کی توان تعریف کرد

نازم آن یکساله دختر را که از دامان وحی

تا عروجش ((یا احد)) را بر خودش تکلیف کرد

عقل را تسخیر دل کرد و عقیله نام یافت

جهل را با تیغ تدبیرش عجب توقیف کرد

تا دل ما را مشرّف کرد بر اوصاف حق

عشق را در سینۀ ما صاحبِ تشریف کرد

خواهر ابن الکریم است و چو دلدار کریم

از کرم در نامۀ اعمال ما تخفیف کرد

نهضت قلب صبورش ساخت دین را ماندگار

تا کتاب عشق را با صبر خود تألیف کرد

با امامش همسفر شد در ره عهد و وفا

امت اسلام را بر اصلاح از تحریف کرد

می نویسم این غزل را چون خدایش می خرد

هر که حتی یک ورق درباره اش تصنیف کرد

مِهر زینب برترین سرمایۀ اهل ولاست

حبّ او حب الحسین و مادر کرب و بلاست

دختر خورشید را باید ز آل او شناخت

کوثر توحید را وصف خصال او شناخت

آن مُسبِّح را که سبحانش ستایش می کند

از همین تسبیح باید شرح حال او شناخت

کیست زینب ، ماه بانویی که تمثال علی است

کعبه را باید به ذات بی مثال او شناخت

دختر زهرا کجا و عقل بی ادراک ما

از عقیله ذرّه ای شاید کمال او شناخت

خیری از دنیا ندیده زینب اما  می شود

عالَمِ ایجاد را دربست مال او شناخت

قلّۀ صبر و تحمل را به واقع می توان

در مصائب از شکوه و از جلال او شناخت

مادرش دارد مدال افتخار از عصمتش

دخترش را نیز باید زین مدال او شناخت

آنکه دل را از چهل منزل چهل قرن ، آب کرد

باید او را از همین کوتَه جمال او شناخت

مِهر زینب برترین سرمایۀ اهل ولاست

حب او حب الحسین است و مادر کرببلاست

 (ما رایت الا جمیلا) چون نمایان می شود

با نگاه زینبی عالم گلستان می شود

هر کسی که ساخت سبک زندگی را زینبی

زن اگر باشد یقیناً مرد میدان می شود

شکر نعمت قدر دانی از مقام زینب است

نعمت حق بی ولای اوست کفران می شود

پیرو زینب تصرّف در طبیعت می کند

هرکه گردد عبد او آری سلیمان می شود

خلقِ زینب بود ، حق فرمود(زینا السماء)

روزیِ اهل جهان با اوست یکسان می شود

می دهد دلها شهادت بر تو ای دخت علی

فطرت ما روز و شب با تو مسلمان می شود

چون شود قاری قرآنِ خدا رأس الحسین

کار زینب بی گمان تفسیر قرآن می شود

تا بگیرد انتقامش را ز دشمن منتقم

بعد از آن عالم به کام اهل ایمان می شود

مهر زینب برترین سرمایۀ اهل ولاست

حب او حب الحسین و مادر کرببلاست

چون خداوند جهان امر امامت می کند

زینب کبری در این عالم قیامت می کند

از دل گودال تا ویرانه بین دو امام

دختر زهرای اطهر هم امامت می کند

دختر پیغمبر است و همچنان پیغمبرست

با هزاران معجزه کشفِ کرامت می کند

زینب آن بانو که با دستان بسته سر بلند

چون علی تا حشر بر عالم زعامت می کند

منشاء دستور (قالو ربنا الله) است او

با همین یک آیه عمری استقامت می کند

در شب هفتاد و دو داغ شهید کربلا

با نماز نافله اِستاده قامت می کند

بین مقتل کنج زندان گوشۀ ویرانسرا

در ره دین خدا قصد اقامت می کند

آنچنان سر سخت می جنگد کلامش با یزید

کز خطابش دشمن اظهار ندامت می کند

مهر زینب برترین سرمایۀ اهل ولاست

حب او حب الحسین است مادر کرببلاست

امام زمان(عج)-مناجات   

 

از بس یقین کنم که مرا دوست داری ام

باور نمی کنم که به خود واگذاری ام

هرکس رسید حال دلم را گرفت و رفت

آیا تو هم بدست بلا می سپاری ام

تکذیب می کنند غلامِ تو را ولی

تأیید می کنی و ز غم باز داری ام

هرگز مباد من ز ولایت جدا شوم

تدبیر توست سِیرِ ولایت مداری ام

من مانده ام چگونه تشکر کنم ز تو

کردی قبولِ مرحمتت دستِ یاری ام

شاید مرا بخاطر جدّت خریده ای

مرثیه خوانِ داغ تو با اشک جاری ام

من زیر بار منّت دونان نمی روم

عمری غلام حلقه بگوش ، افتخاری ام

رو می زنم بدست کریمت شبانه روز

تا دم به دم ز اَبرِ کرامت بباری ام

یک لحظه از نگاه تو غافل نمی شوم

تا با دو چشم خویش کنی سر شماری ام

من وامدار اَبروی پیوستة توأم

ترکم مکن که زنده به این وامداری ام

ای اعتبار من به جز این در کجا رَوَم

هرجا روم ملازم بی اعتباری ام

تا با توأم نوای حسین است بر لبم

بی کربلای دوست محبّ شعاری ام

با این همه عطای تو احساس می کنم

من ماندم و خطای من و شرمساری ام

تقدیم به غزه ی مظلوم-روز قدس

 

 

غزه خط اول اردوی آل مصطفاست

پرچم الله اکبر دست نسلی باوفاست

زیر موشک زیر آتش زیر راکد زیر بمب

باز هم فریاد غزه استقامت تا خداست

غزه غزوات فراوان دیده در این نیم قرن

ذره ای از پا نیفتاده که خاک انبیاست

یک طرف سنی کشی و یکطرف شیعه کشیست

دست استکبار آلوده به خون در هر کجاست

بغض دیرین یهود از روز بدر و خیبر است

هر که با دین خدا جنگید خصم مرتضاست

باید اسراییل محو از نقشه ی دنیا شود

این همان فرمایش تاریخی روح خداست

ما همه سرباز آقاییم هر امری کند

حکم تجهیز فلسطین نیز از تکلیف هاست

بیداری اسلامی-به بهانه روز قدس

 

 

دوباره رمز یازهرا بگوش است

سپاه عشق در جوش و خروش است

هوای کربلای بیست داریم

سخن با خط صهیونیست داریم

بفرما راه خود را کج کن ای خصم

حذر از فتنه ی معوج کن ای خصم

سعودی در سقوطی مرگبار است

ریاض اینک به حال انفجار است

مکن شک ،لشکر ایمان بزودی

بتازد بر سعودی  یهودی

حرم جای شغال دربدر نیست

فلسطین نیز از اشغال گر نیست

یلان ،از دشت از هامون بریزند

سگان را از حرم بیرون بریزند

مگر که راه قدس از کربلا نیست

یقیناً کعبه از این ره جدا نیست

فلسطین پایتخت مسلمین است

و کعبه از امام المؤمنین است

خراسان پایتخت شیعیان است

و ایران کشور صاحب زمان است

مسلمانی جهادی خانه زاد است

تشیع پیشتاز این جهاد است

اگر چه خط اول زینبیه است

تمام جبهه هامان فاطمیه است

یمن بحرین لبنان پشت ایران

سپاهش میرود تا قلب یونان

و بیداری اسلامی چنین است

صدور عدل ،تا هر سر زمین است

مگر القائده  النصره داعش

جز اندک چیستند؟ یک شبه ارتش

سپاه پاسداران جهانی

بسیج و ارتش صاحب زمانی

اگر یورش برد صبحی نمادین

نماز مغربش باشد فلسطین

هر آنکس از فلسطین کم گذارد

یقین با صهیونیست مشگل ندارد

اگر خون یمن پامال گردد

قتال غزه صدها سال گردد

اگر فرمان دهد رهبر  بیاییم

اشاره چون کند، با سر بیاییم

نماز یومیه دارد قضاها

ولی غفلت ،بسی دارد قضایا

مبادا با لگد بیدار گردیم

بزیر پای دشمن خار گردیم

مبادا نهروان تکرار گردد

احد بازیچه کفار گردد

میان حق و باطل مرز، باریک

صف اسلام و استکبار نزدیک

شیاطین اهل صید و دام هستند

و رویاروی با اسلام هستند

بدانند اهل ایمان و هدایت

فقط فصل الخطاب ما، ولایت

بصیرت پیشگان ،آماده باشند

مطیع رهبر آزاده باشند

الا ای رهبر آزاده  آقا

همه آماده ایم  آماده آقا

روز قدس-تقدیم به کودکان مظلوم غزه

 

 

همه شبها که مسلمین خوابند

غزه بیدار هست و پا برجا

پارکها مثل کودکستانها

پر ز اطفال زیر موشکها

 

کودکان هلال احمر هم

سهم فطریه را رها کردند

زیر راکد درست وقت اذان

مثل بمبی همه صدا کردند

 

کودکی با صدای بغض آلود

نام الله را صدا میزد

دختری با دو چشم بارانی

مسلمین را به خود صلا میزد

 

ایهاالمسلمون اتحدوا

که علیه رژیم کودک کش

یا بمیریم یا به هم باشیم

با فلسطین و نسل فردا خوش

مقاومت فاطمی-روز قدس

 

روح مقاومت به خدا راه فاطمه ست

غزه نیازمند به درگاه فاطمه ست

تنها ره نجات فلسطین و قدس نیز

بسته به سوز سینه پرآه فاطمه ست

باید سپاه قدس برد فاطمیه را

در مسجدی که خاص قدمگاه فاطمه ست

اصلا دیار مسجدالاقصا ست ملک او

از نیل تافرات گذرگاه فاطمه ست

امیرالمومنین(ع)-بستر شهادت

 

 

بابا بمان که هستی زینب فدای تو

گویا نوشته اند شهادت برای تو

مانند روز آخر زهرا شدی پدر

قالب تهی مکن که نبینم عزای تو

گویا جواب کرده طبیبت حسین را

مخفی کند ولی ز همه مجتبای تو

دارد عجیب این دل من شور می زند

این کاسه های شیر نباشد دوای تو

انگار اعتماد ندارم به کوفیان

گرچه نشسته اند یتیمان به پای تو

گه گاه می رسد خبری از نگاهشان

عهد تو را وفا نکند بی وفای تو

□□□

این شیر را بنوش ولی یا علی! بدان

کوفه دهد جواب همه خوبیای تو

شبها که آمدی به در خانه های ما

آید تلافی اَش به سر بچه های تو

بسپار خوب چهرۀ ما را بخاطرت

با زینبت حساب شود ماجرای تو

حالا قرار ما سرِ دروازه های شهر

سنگ است و اهل بیت تو و ابتلای تو

مناجات با خدا

 

 

دوباره سفرۀ شب زنده دارها وا شد

دوباره مسجد و محراب خانۀ ما شد

دوباره زمزمۀ دانه های تسبیحم

دوباره دست دعای من و مفاتیحم

دوباره بال گشایم دو دست خالی را

فرازهای ابوحمزۀ ثمالی را

دوباره با شهدا افتتاح می خوانم

و پای دین خدا با امام می مانم

دلا بیا که خطا را به آه می بخشند

بیا که کوه گنه را به کاه می بخشند

به روزه خوار بگو توبه در حضور اینجاست

هزار توبه شکستی بیا غفور اینجاست

ببار ابر خطاپوش ماه رحمت شد

ببخش صاحبِ خانه دوباره زحمت شد

کنار یار نشستن چه لذتی دارد

گناهکار هم انگار عزتی دارد

منی که بی سر و پایم کجا و مهمانی

ندای دعوت و این سفره های روحانی

کنار سفره من آداب را نمی دانم

فقط رسیده ام و خواب نمی دانم

بجز کنار دعا خوان دلم نمی ماند

دلم گرفته چرا روضه خوان نمی خواند

دل شکسته بیارید التیام اینجاست

فقیر و خسته بیایید بار عام اینجاست

خوشا به حال هر آنکس که ناله ای دارد

و التماس به دخت سه ساله ای دارد

مناجات با خدا-شب قدر

 

 

ای بنازم رحمتت کز دیده بارانی گرفت

در دلم شبهای احیایت چه طوفانی گرفت

اشکها بارید و قدری قلبها آرام شد

صیقلی شد سینه ها و خوب مهمانی گرفت

تیرگی های ضِلالت همچنان مغلوب ماند

سینۀ اهل هدایت فیض نورانی گرفت

هر دلی که پا به روی نفسِ شیطانی گذاشت

در همه رفتارها حالات رحمانی گرفت

باز هم از رحمتت تطهیر شد دلهای ما

از نگاه بخششت آیات ربّانی گرفت

صدقِ نیّت بهترین زینت برای مومن است

پاکدل اعمال صالح را به آسانی گرفت

کور دل آنکس که بر ((لاتقنطوا)) هم دل نداد

هرکه شد مأیوس کِی زین درد درمانی گرفت

هرکه شد بخشنده می بخشد خطای این و آن

ای خوش آن دستی که دستان مسلمانی گرفت

آنکه نیت کرد امام خویش را یاری دهد

این هدایت را یقین از ماه قرآنی گرفت

عهد ما این بود: ما یار ولایت می شویم

آخر ای دل حیدر از ما عهد و پیمانی گرفت

عهد ما آمادۀ روز شهادت بودن است

دین هر از گاهی ز اهل درد قربانی گرفت

یاد آن دروازه قرآنهای نورانی بخیر

آن زمانی که ز دست ما چه یارانی گرفت

بازهم سربند می بندیم یا نعم الامیر

کربلایی عهد می بندیم یا نعم النصیر

مناجات با خدا

 

از کجا آمده ام تا به کجا می بری اَم

بی پر و بالم و با دست دعا می بری اَم

هر شب از لطف تو هم سُفرۀ اَبرار منم

این چه لطفی است که با دل همه جا می بری ام

چه مبارک سحری هست و چه فرخنده شبی

که تو با توبه ای از دل به سَما می بری ام

با وجودی که ندارم هنری می دانم

عاقبت هم تو شبیه شهدا می بری ام

آنقدر دورِ تو جبریل صفت می گردم

تا بگویند مرا زیر کسا می بری ام

بارِ من مانده زمین، مشتری ام کیست؟ حسین

عَن قریب است که تا خون خدا می بری ام

منم آن سائل خوشبخت که مهمان رضاست

ای خوش آندم که به ایوان طلا می بری ام

از نجف پای پیاده چه صفایی دارد

اربعینی که مرا کرب و بلا می بری ام

صحنِ بین الحرمین است همان سعیِ صفا

کعبه اینجاست ، صفا مروه چرا می بری ام؟

روزه آن نیست که با جرعه ای افطار شود

روزه آن است که لب تشنه مرا می بری ام

یا رب این خونِ سر و خونِ گلو نذر حسین

خرّم آنروز که با "واعطشا" می بری ام

آنکه از زیر سم اسب تو را می خواند

گفت اَلحمد که راضی به قضا می بری ام

حضرت خدیجه (س)-وفات

 

 

باید به پای رهبرم هستی بریزم

در راه این پیغمبرم هستی بریزم

هرچه خدا داده به من وقف رسول است

جانم فدای تار گیسوی بتول است

من مادر زهرایم و او مادر من

ام ابیها اوست یعنی دختر من

شِعبِ ابیطالب که در این راه سهل است

هستی فدای مکتب زهراست دربَست

من آرزویی در دلِ خسته ندارم

جز اینکه جان در راه زهرایم گذارم

او حقّ همسر را ادا سازد به کوچه

او با سخاوت جان به حق بازد به کوچه

در زندگی با مصطفی شد اعتقادم

حق با علی باشد علی با حق دمادم

من پای احمد پای حیدر پای زهرا

با جان و مال و هستی ام هستم خدایا

حتی از این دنیا کفن هم بر ندارم

سر از سرِ زانوی خاتم بر ندارم

بگذار من هم بی کفن باشم خدایا

یاد حسین یاد حسن باشم خدایا

بگذار تا ((مادر بزرگِ)) زینبت هم

دورِ سرِ زینب بگردد جان خاتم

من چارده معصوم را هستم فدایی

من پیشمرگم بر شهیدان خدایی

□□□

از این جهت خوانید اُمّ المومنینم

که من فداییِ امیرُ المومنینم

با آروزی روز دیدار حسینم

جان می دهم شاید شوم یار حسینم

ایکاش من نیزه ز دشمن خورده بودم

ایکاش من با تیغ و خنجر مرده بودم

ایکاش قتل صبر می شد قسمت من

یا رب تویی آگه ز قصد قربت من

***

از وبلاگ شاعر گرامی

حضرت معصومه(س)-مدح و شهادت




گرچه دیدار برادر نرسیدی بانو !

بدنی زیر سم اسب ندیدی بانو !

خبرِ چند برادر تو شنیدی امّا

سرِ نی آیۀ قرآن نشنیدی بانو

داغ مرگ همه اصحاب چشیدی آری

درد کعب نی و سیلی نچشیدی بانو

شعلۀ هجر برادر جگرت را سوزاند

رأس او را سر بازار ندیدی بانو

عمه ات زینب مظلومه به ویرانه اسیر

تو به قم خلوت محراب گزیدی بانو

احترامت همه جا حفظ شد ای بنت رسول

چون نسیمی سوی قم پاک وزیدی بانو

مثل مولای غریبت که به غربت جان داد

به غریبانه ترین وجه ، شهیدی بانو

صبر تو زینبی و همت تو فاطمی است

با همین رتبه به اهداف رسیدی بانو

مکتب فاطمه را خوب که احیا کردی

دل ز دنیای پر از غصّه بریدی بانو

نهضت روح خدا را تو به بار آوردی

نهضت فاطمه را صبح سپیدی بانو

کربلا را ز مدینه تو به قم آوردی

مُلک ری را تو به ایثار خریدی بانو

قمِ تو بارگه نور و قیام و شرف است

همچو خورشید از این شهر دمیدی بانو

قطعه ای از حرم حضرت زهرا حَرمت

حرمش را تو به تصویر کشیدی بانو

پرچم علم و عمل را تو کشیدی بر دوش

زیر این بار گران گرچه خمیدی بانو

اهل بیت(ع)-مناجات




ما گدایانیم در عالم گدای اهل بیت

ریزه خوارانیم بر خوان عطای اهل بیت

همّت هرکس به قدر سعی و کوششهای اوست

عمرِ ما الحمد شد صرف لقای اهل بیت

هیچکس را با حقارت کس نباید بنگرد

کس نداند کیست جزو اولیای اهل بیت

هرکه اشک روضه دارد احترامش واجب است

چه رسد بر کشتۀ درد و بلای اهل بیت

کینه ها در سینه ها تنها ز بغض دشمنان

دوستی با دوستان تنها برای اهل بیت

عاشقانه می توان مثل شهیدان نذر کرد

تا شود این جان ناقابل فدای اهل بیت

می توان با زندگی همراه شد امّا به شرط

شرط همراهی فقط با کربلای اهل بیت

باید از اطراف خود شِکلی بنا کرد از حرم

تا همیشه دیده بیند ماجرای اهل بیت

چیست نعمتهای دنیا از بزرگ و کوچکش

نیست جز در راستای اعتلای اهل بیت

روز و شب باید مهیای سفر بود ای دریغ

از جدایی های دلها از خدای اهل بیت

یوسف زهرا دمادم انتظار ما کشد

ما کجا و انتظار با صفای اهل بیت

کربلا در خون خود غلتید با خون خدا

تا دل ما جاودان ماند بپای اهل بیت

دست و پا می زد حسین فاطمه در خاک و خون

می رسید از خیمه گاه اما صدای اهل بیت

دور از چشم علمدار حرم حرمت شکست

پای دشمن باز شد بر خیمه های اهل بیت

رأسها بر نیزه ، پیکرها به خاک قتلگاه

می رسد آخر طبیب دل دوای اهل بیت

***

از وبلاگ حاج محمود ژولیده

جنت حسین

امام حسین(ع)-مناجات


با احتیاج آمده ام هیئت حسین

اعجاز می كند به خدا محنت حسین

سائل كجاست تا بدهد سلطنت به او

اقبال كرده است به من دولت حسین

آری نیاز من فقط ارباب با وفاست

مثل غلام ترك كِشم منّت حسین

آرامشم به سایه ای از خیمه اش رسد

این گونه هر كسی نَبَرد لذّت حسین

رنجورم و طبابت ارباب چاره ام

غم می کشم که من نکشم حسرت حسین

آتش ندیده ای كه بدانی چه می كشم

عاشق كُش است روز و شب غربت حسین

عریان بدن به زیر سم اسب می رود

شاید كمی تكان بخورد امّت حسین

چون عقل ها جواب خدا را نداده اند

با عاطفه قیام كند نهضت حسین

هل من معین سرود كه لبّیك بشنود

لبیك یا حسین همان نصرت حسین

فرزند او صَلا به لثارات می زند

پس خط اول است همین هیئت حسین

نوكر اگر وفا نكند عهد خویش را

بر می خورد به روحیۀ غیرت حسین

سینه زدن بهانۀ سینه شكستن است

یعنی كه هست ، هیئت او جنت حسین

***

از وبلاگ حاج محمود ژولیده

حضرت رسول(ص)-شهادت



آسمان مدینه غمبار است

شهر، آشوب و کار دشوار است

بعد از این مکر و حیله بسیار است

چشم های علی گهر بار است

رنگ زهرا شبیه دیوار است

یک منادی به کوچه راه افتاد

خبر از رحلت نبی می داد

آه از بی کرانۀ بیداد

مرتضی مانده بود بی امداد

وای از رهبری که بی یار است

یک طرف پیکر نبی بر جا

آن طرف تر سقیفه ای برپا

مرگ بر آن نشست و آن شورا

که شده حاصلش غریبیِ ما

امت مصطفی عزادار است

غسل و کفن نبی حکایت داشت

علی از غربتش روایت داشت

خصم داعیۀ ولایت داشت

فاطمه از عدو شکایت داشت

نعش خیر البشر در آزار است

بر زمین پیکر پیامبر است

آب غسل و کفن هنوز تر است

صحبت هیزم و هجوم و در است

یاس را فصلِ برگ و بار و بَر است

سینۀ گُل چه جای مسمار است

اَبَتاه این چه وقت رفتن بود

ای پدر فصلِ یاریِ من بود

غنچه ام را گهِ رسیدن بود

دورِ یاسِ تو پر ز دشمن بود

گوئیا دور دور کفار است

رفتی ای طالعِ سپیدۀ من

قبله اَت قامت کشیدۀ من

رفتی ای خاک تو به دیدۀ من

تا نبینی قد خمیدۀ من

داغ من داغ آل اطهار است

من که گفتم بدونِ مادر نَه

زندگی دور از پیمبر نه

دیدنِ بی کسیِ حیدر نه

مردن آری، خزان رهبر نه

بر سرم آمد آنچه دشوار است

چونکه دین تو بی حبیب شود

چه کسی بر علی مجیب شود

تو نبینی حسن غریب شود

و حسینت شبیه سیب شود

طشت و گودال و تَل چه خونبار است

تو نبینی سری بریده شود

و رگ حنجری دریده شود

نور چشمت به خون طپیده شود

زینبت مثل من خمیده شود

شأن عصمت مگر به بازار است

این مدینه چه ها به خود بیند

کاروان تو را به خود بیند

رجعت از کربلا به خود بیند

پیرهن پاره را به خود بیند

آسمان مدینه غمبار است

***

از وبلاگ حاج محمود ژولیده

حضرت زینب (س)-اربعین



بال و پرم شکست ولی نهضت تو ماند

این قامتم خمید ولی عزّت تو ماند

گیسوی من سپید شد و روی من کبود

تا پرچم ولایت تو هیبت تو ماند

عیبی ندارد از تو مرا دشمنت گرفت

چون با دعای مادرمان تربت تو ماند

بی حرمتی اگرچه به آل رسول شد

امّا قسم به آل علی حرمت تو ماند

یک اربعین اسیر و چهل منزل اشک و آه

با این همه ،حدیث تو و عصمت تو ماند

ناگفته های شام بماند برای بعد

فریادهای قافلۀ غربت تو ماند

با خطبه های کوفه و شام اماممان

از مقتل تو تا ابد دولت تو ماند

یادش بخیر قاری قرآن ما شدی

هرجا که رفت رأسِ تو ، پس آیت تو ماند

"هل من معین" تو شده "صوت الحزین" من

در بینِ نسل ها نَفَس حضرت تو ماند

یک آشنا نبود اگر یاری ام کند

تا روز حشر ، درد و غم محنت تو ماند

برگشتم از اسارت و شرمنده ام ز تو

در گوشۀ خرابه گُل زینت تو ماند

جای علیِ اکبر و عباس و قاسمت

یک کاروان اسیر پِی نصرت تو ماند

بُردم پیام فاطمی اَت را به هر دیار

خصمت فنا شد و عَلَم قدرت تو ماند

با این همه مصائب سنگین این سفر

دین زنده ماند و رایحۀ عبرت تو ماند

***

از وبلاگ حاج محمود ژولیده

امام زمان(عج)-مناجات محرمی




آخر ثمر آل پیمبر ز در آید

یکروز اگر مانده به عالم خبر آید

با سوز دل فاطمی اش فاطمه گوید

کی منتقم خون حسین از سفر آید

ما سوز دل خویش به وقت سحر آریم

چون رایحۀ فاطمی اَت در سحر آید

ای عطر گل یاس تمنّای تو سهل است

بر خاک قدمهای تو عاشق به سر آید

در راه رسیدن به تو ای یوسف زهرا

این خون دل ماست که از چشم تر آید

این اشک بصر نیست که از دیده روان است

از درد غریبیِ تو خونِ جگر آید

ای منتقم آل علی کعبه مهیّاست

بردار ز رخ پرده که با تو ظفر آید

داریم امید تو امید دل ارباب

دانیم که هجران تو آخر بسر آید

این مژده فقط سهم دل منتظران است

آید خبر ای اهل ولا منتَظَر آید

یک کرب و بلا با تو بیاَرزد به همه عمر

بازآ که سپاهت به رکاب تو در آید

امام هادی النقی(ع)-ولادت-عید غدیر



با هادیِ دین، خدا کند یاد غدیر

آمد علیِ دگر به امداد غدیر

پس یارِ علیِّ اول و آخر کیست؟

مهدی برسد مگر به فریاد غدیر

حضرت مسلم بن عقیل(ع)



هر نوحه که سوز مسلمیه دارد

در اصل عزای باقریّه دارد

یعنی که محرم و غدیر و عرفه

تعظیم شعار فاطمیه دارد

امیرالمومنین(ع)-بعد از شهادت



دیشب سحر را باب محنت باز گردید

سوز و گداز مرغ شب آغاز گردید

دیشب درون سفره ی شب زنده داران

غم بود و ماتم بود و رنج و درد و حرمان

دیشب به منبر راز دل محراب می گفت

از صبح خونین گل مهتاب می گفت

دیشب در و دیوار کوفه داد می زد

فریاد از بی رحمی بیداد می زد

دیشب علی در عرش اعلی سیر می کرد

آهنگ رفتن از دیار غیر می کرد

دیشب فضا را غرق سوز و ساز می کرد

گه دیده را می بست و گاهی باز می کرد

دیشب قرارش هم عنان درد می شد

رخساره ی با خون خزابش زرد می شد

دیشب حسن بر هم کف افسوس می زد

بر صورت خونین بابا بوسه می زد

دیشب حسینش همچو باران اشک می ریخت

کز اشک او از چشم گردون رشگ می ریخت

دیشب به فکر میزبانی بود کلثوم

یادآور آن میهمانی بود کلثوم

دیشب به پشت پرده زینب زار می زد

از فرط غم سر بر در و دیوار می زد

دیشب فضا بوی گل مهتاب می داد

گویی که سقایی به ساقی آب می داد

دیشب اجل آهنگ ساز و برگ می زد

پرونده ای را مُهر سرخ مرگ می زد

دیشب علی عزم دیار یار می کرد

عزم جدایی از در و دیوار می کرد

دیشب علی با فرق تا ابرو شکسته

می رفت نزد همسر پهلو شکسته

مناجات با خدا-شب قدر

 


الهی سائلی پشت در آمد

فقیر آمد فقیرِ حیدر آمد

باذن الله تا در می زنم من

دم از آقام حیدر می زنم من

علی مشکل گشای هر غم ما

علی در اصل اسم اعظم ما

علی آئینۀ ذات و صفات است

بَدَل گردان لوح سیئات است

علی با سائلانت همنشین است

علی با بی کَسان یار و معین است

صدایت می زنم یا حیِّ سرمد

بنام حیدر و نام محمد

شب تقدیر چون با نور آیم

تو گویی سوی کوه طور آیم

شب قدر تو چون بی نور باشم

من از آل پیمبر دور باشم

اگر با روسیاهی تمامم

رسد پرونده ام دست امامم

چه حالی می شود آقای خوبم

اَلا ای ربِ غفار الذّنوبم

اگر امشب مقدر شد بمیرم

چه خاکی بر سرم باید بریزم

به خاک کربلا سوگند یا رب

به احوال صبور قلب زینب

به حق مجتبی نور دو عینش

به گودال پر از خون حسینش

به اشک چشم بارانیِ عباس

به قلب پاک و نورانی عباس

به محراب علی و سجده گاهش

که در وقت سحر شد قتلگاهش

بحق کوثر قرآن الهی

به این پروندۀ ما کن نگاهی

مبادا آبروی ما بریزد

که اشک مهدی زهرا بریزد

به یک العفو درد ما دوا کن

بیا و خاک ما را کربلا کن

که شاید پاک قرآن سر بگیرم

پس از آن یار را در بر بگیرم

الهی دوست راضی گردد از ما

به لطفت بعد از این یاریم او را

ندای یا لثاراتش چو آید

نگاه تازه ای بر ما نماید

اگر مهدی قیامش راه افتد

بسیج انتقامش راه افتد

قیام کوچه را امداد سازیم

در و دیوار را آباد سازیم

اگر آلوده دامن پاک گردد

به زیر پای اکبر خاک گردد

امام حسن مجتبی(ع)-ولادت



ای عاشقان به حُسن حسن ابتدا کنید

بر خلق و خوی فاطمی اش اقتدا کنید

باید که ما شبیه حسن مادری شویم

پس اقتدا به سیرۀ خیر النسا کنید

آری حسن به جود و کرم مادری تر است

کافی است اینکه قصد توسّل بجا کنید

لطف کریم زودتر از عرض حاجت است

دست طلب اگر بسوی مجتبا کنید

یعنی کریم زادۀ آل الکریم هاست

دستی به سفرۀ علیِ مرتضا کنید

هیبت ز مصطفی بَرَد و سطوت از علی

خوبست هر دو را طلب از مصطفا کنید

یک سر به بیت وحی ز باب الحسن زنید

دل را به زادگاه حسن آشنا کنید

این خانواده روزه به او باز می کنند

افطارِ نیمه را به لب یار وا کنید

معراج مصطفی به روی دست فاطمه است

یعنی بهشت، خانۀ دربست فاطمه است

ادامه نوشته

امام حسن مجتبی(ع)-ولادت



ای عاشقان به حُسن حسن ابتدا کنید

بر خلق و خوی فاطمی اش اقتدا کنید

باید که ما شبیه حسن مادری شویم

پس اقتدا به سیرۀ خیر النسا کنید

آری حسن به جود و کرم مادری تر است

کافی است اینکه قصد توسّل بجا کنید

لطف کریم زودتر از عرض حاجت است

دست طلب اگر بسوی مجتبا کنید

یعنی کریم زادۀ آل الکریم هاست

دستی به سفرۀ علیِ مرتضا کنید

هیبت ز مصطفی بَرَد و سطوت از علی

خوبست هر دو را طلب از مصطفا کنید

یک سر به بیت وحی ز باب الحسن زنید

دل را به زادگاه حسن آشنا کنید

این خانواده روزه به او باز می کنند

افطارِ نیمه را به لب یار وا کنید

معراج مصطفی به روی دست فاطمه است

یعنی بهشت، خانۀ دربست فاطمه است

ادامه نوشته