امیرالمومنین (ع

سفره ی احسانتان تا اینکه برپا می شود

لفظ شیعه با کرامات تو معنا می شود

در بساط واژه های ذهن خود دنبال عشق

هرچه می گردم فقط نام تو پیدا می شود

من خدا را میدهم بر نام زیبایت قسم

با دعای خیر تو امروز، فردا می شود

لطف مولایم همیشه شامل حال من است

تا که گویم یا علی این دل چه شیدا می شود

از فضیلت های حیدر هرچه بنویسم کم است

گوشه چشمی گر نماید قطره دریا می شود

از صحابه بهترین باشد برای مصطفی (ص)

چون فقط مولای ما هم شأن زهرا (س) می شود

جز امیرالمومنین (ع) هرگز در این عالم نبود

پادشاهی که طعامش نان و خرما می شود

بیت آخر می رسد از کوچه های قلب من

یا علی می گویم و بغض گلو وا می شود

"شاعر محسن زعفرانیه"

امیرالمومنین(ع)-مدح



اگر ما با علی باشیم در دنیا علی با ماست

نه تنها اندر این دنیا که در عقبا علی با ماست

علی با حق و حق با او گواهم پنح دم یا هو

به ابجد سیر کن تا بنگری معنا، علی با ماست

مسیح از مرتضی پرسید راه آسمان ها را

بگو بر پیروان مکتبِ عیسی علی با ماست

ز لطفش نامهٔ اعمال شیعه می شود اصلاح

علی پرونده ها را می کند امضا، علی با ماست

خروشان موج در پیش و از طوفان چه می ترسی

بگو یک یا علی و بگذر از دریا علی با ماست

تعال الله ولایت بر سر ما سایه گسترده

تو بنشین مدعی در سایۀ طوبا علی با ماست

شهیدان بر در و دیوار این کاشانه بنوشتند

قسم بر همت مردانۀ زهرا علی با ماست

به عالم تا قیامت کشور ما ناز خواهد کرد

و بر این ناز می نازیم چون مولا علی با ماست

دل اهل ولا را گر هزاران بار بشکافی

در او بینی نوشته با خط خوانا علی با ماست

به شیطان بزرگ و کوچک دوران بگو ما را

هراسی نیست از تهدید امریکا علی با ماست

به کعبه زاده شد تا قبلۀ دل ها شود حیدر

قسم بر احترام مسجد الاقصی علی با ماست

دعای اعتکاف مادرش شد مستجاب آن شب

شنید از هاتف غیبی، مکن پروا علی با ماست

شب معراج طاها مرتضی را در فلک می جست

ندا آمد حبیب ما بیا بالا علی با ماست

"کلامی" با علی بودن به محشر عالمی دارد

بگو ای دل مکن اندیشۀ فردا علی با ماست

ولی الله کلامی زنجانی

امیرالمومنین(ع)-مدح



در بیابان طلب یک العطش گوی تو خضر

در حریم قدس یک پروانه ات روح الامین

موجه ای از ریگ صحرایت صراط المستقیم

رشته ای از تار و پود جامه ات حبل المتین

بهترین خلق بعد از بهترین انبیا

 ابن عم مصطفی داماد خیرالمرسلین

نقطه ی بسم اللهی فرقان موجودات را

در سواد توست علم اولین و آخرین

چون لباس کعبه بر اندام بت، زیبنده نیست

جز تو بر شخص دگر نام امیرالمؤمنین

 صائب تبریزی

امیرالمومنین(ع)-مدح



ستاره خاک نشینِ درِ سرای علی ست

ستاره هیچ، که عالم به زیر پای علی ست

ملائکه همه انگشت بر دهان دارند

در آن زمان که صدای خدا صدای علی ست

قنوت نافله هایش ستون عرش خداست

که عرش محو تمنای ربنای علی ست

عدالتی که پس از او به زیر خاک افتاد

به دست صاحب الامر است، او به جای علی ست

تمام آن چه که آورده حضرت احمد

فقط به نام علی و فقط برای علی ست

خدا به وقت شهادت حرم برایش ساخت

تمام خاک نجف، خاک کربلای علی ست

علیِّ عالی اعلاست حضرت حیدر

بهشت گوشه ای از صحن با صفای علی ست

قسم به حق که خدا خون بهای کرب و بلاست

امام کرب و بلا، خون و خون بهای علی ست

اَلا محب علی پیرو ولایت باش

که پای رهبرمان روی جای پای علی ست

تمام قافیه هایم فدای نامش باد

که بیت آخر این شعر، ابتدای علی ست

 (اسیر) هر چه که گفتی اگر چه تکراری ست

تمام، ذره ای از قوس حرف یای علی ست

حمید رمی

امیرالمومنین(ع)-مدح



شیعه‌ام، نام و نشانم حیدر

دل و جان، روح و روانم حیدر

دائم الخمرتر از انگورم

ساقی هر دو جهانم حیدر

رزق از دست علی مرزوق است

نمک و گرمی نانم حیدر

چشمه باشم، غلیانم حیدر

رود باشم، جَرَیانم حیدر

قلب باشم، ضربانم حیدر

جسم باشم، شریانم حیدر

شور باشم، هیجانم حیدر

همه‌ی کون و مکانم حیدر

حرف حرفم شده حیدر حیدر

که الفبای زبانم حیدر

کفر با یاد علی ایمان است

اشهد انّ اذانم حیدر

رضا احسان‌پور


امیرالمومنین(ع)-مدح و ولادت



الله اکبر ای حرم امشب حرم شدی

بیش از همیشه نزد خدا محترم شدی

آیینه دار آینه ی ذوالکرم شدی

باغ ارم نه، رشک ریاض ارم شدی

ای زادگاه فاطمه، ای خانه ی علی

پروانه ی تو خلق و تو پروانه ی علی

تبریک ای بتان حرم داوری شدید

امشب به کعبه گرم ثنا گستری شدید

از افترای بت شدن امشب بری شدید

در اشتیاق شیر خدا حیدری شدید

امشب به کعبه اُنس بگیرید با علی

ریزید بر زمین و بگویید یا علی

خورشید سجده بر کره ی خاک می کند

زین سجده فخر بر همه افلاک می کند

دیوار کعبه سینه ی خود چاک می کند

پرواز، روح خواجه ی لولاک می کند

امشب شب ولادت جان محمد است

ذکر علی علی به زبان محمد است

امشب صدای دلکش زمزم علی علی است

امشب سرود عالم و آدم علی علی است

امشب دعای عیسی مریم علی علی است

باور کنید ذکر خدا هم علی علی است

آید صدای زمزمه ی مسجد الحرام

با چار رکن خود به علی می دهد سلام

امشب سرود وحی به تفصیل بشنوید

از جوف کعبه نغمه ی تهلیل بشنوید

تنزیل و قدر و نور به ترتیل بشنوید

بانگ اذان به کعبه ز جبریل بشنوید

بانگ علی علی همه در کعبه سر دهید

میلاد نور را به پیمبر خبر دهید

ای شیر، دخت شیر، زهی شیر داورت

ای کعبه این تو، این گل رخسار حیدرت

داری علی به دامن توحید پرورت

این جان پاک سید بطحاست در برت

هم مام شیر حقی و هم شیر دخت شیر

شیر خدا ز سینه ی پاک تو خورده شیر

ای طلعتت جمال جمیل خدا علی

ای بر تمام خلق خدا مقتدا علی

ای کرده حق به حضرت تو اقتدا علی

ای جان جان، که جان جهانت فدا علی

ای در تمام مُلک خدا ذکر خیر تو

مولود کعبه رکن حرم کیست غیر تو

مرآت حُسن خالق سرمد تویی علی

توحید تو، حقیقت احمد تویی علی

قرآن روی دست محمد تویی علی

حدّت همین که رحمت بی حد تویی علی

قرآن کتاب مدح و خدا مدح خوان توست

جای لب رسول خدا بر دهان تو است

غلامرضا سازگار

ادامه نوشته

امیرالمومنین(ع)-مدح-جنگ خیبر



 

اشک می بارید از چشمان سلمان مثل ابر

گفت من یک قطره ام پیش تو ای دریای صبر!

ای خوشا «اللهُ نور»ی که توئی پروانه اش

خوش به حالش که تو دنیا آمدی در خانه اش

همچنان از طرح آن روزم پشیمانم هنوز

آن همه خندق چرا کندیم؟ حیرانم هنوز

در سپاه ما مگر آن روز شیر حق نبود

حاجتی دیگر به حفر آن همه خندق نبود

خویش را در کام شیر انداخت او با پای خود

تا پرید این سو و جولان داد «عمرو عبدِوُد»

هی رجز می‌خوانَد و هی بی قراری می کنی

وای از آن ساعت که تو قصد شکاری می کنی

«لا فتی»! پیش آمدی «لا سیف» در دستان تو

گفت احمد: نه، ولی نه از هراسِ جانِ تو

گفت نه، تا دیگری با «عمرو» رو در رو شود

گفت نه، تا دست آن پر ادّعاها رو شود

دیدمت شیر جوان! تا ‌آمدی غرّان ز رَه

گفتی: اِنّی فارِسٌ، سَمَّیتُ اُمّی حیدَرَه

عمرو! آن «هل من مبارز» شد صدای آخرت

خوب می بینم که می چرخد اجل دور سرت

گیرم از جنگاوران بر تو کسی غالب نبود

اسم آن ها که علی ابن ابی طالب نبود  

در زمین با هر که جنگیدی تو بردی پهلوان!

دور دور ماست دیگر، ما یلان آسمان

قلب حق در سینه ی من در پس این جوشن ست

جنگ با «قهار» تکلیفش از اول روشن ست

آمدم تا جان بگیرم یا که از جان بگذرم

آمدم با ضربتی از جن و انسان بگذرم

روز خندق را همان روز الستم می کنی

خون فرقم را تو می ریزی و مستم می کنی

فرق من باز و سپر باز و دهان تیغ باز

با سه لب، لبیک می‌گویم در این راز و نیاز

باده مست و باده نوشان مست و ساقی مستِ مست

مست می‌چرخد به دورش عالمی ساغر به دست

پس «الا یا ایها الساقی ادر کاساً» عظیم

تیغ را برگیر، بسم الله رحمن الرحیم

برق هیبت در نگاهت چشم او را خیره کرد

ناگهان گردی به پا شد که هوا را تیره کرد

تا به راه انداختی آن گردباد حیدری

عمرو جای جنگ شد مبهوت آن جنگاوری

دم به دم چرخیدی و چرخاندی آن تیغ دو دم

هم چپ و هم راست بودی، پلک تا می زد به هم

در زمین با لرزه‌ی گامت قیامت می کنی

«یا قسیم النار و الجنة»! چه قسمت می کنی؟

می زنی شمشیر هم چون آذرخشی مرگ بار

نه، نمی فهمد زبانی عمرو، الا ذوالفقار

تیغ با آن وزن در دستان تو مثل پرست

پر درآورده ست، حق دارد، به دست حیدرست

یک نفس بر عمرو می تازی و او درمانده‌ است

تیغ هم مثل سپر در دست دیگر مانده است

هر چه دارد در دفاع از جان خود رو می کند

پیش تو شیر قدیمی کار آهو می کند

باورش می شد اگر رزم تو در بدر و اُحُد

پیش تیغت وا نمی ماند این چنین در کار خود

گفت با خود بی رقیبم چون که دیگر حمزه نیست

او نمی دانست سیف الله، بعد از این علی‌ ست

باورش شد پنجه ها وقتی اسیر شیر بود

باورش شد قدرت بازویت امّا دیر بود

تیغ برّان بود، امّا تیغِ ایمان را زدی

پای او نه پایه های کفر و عصیان را زدی

نقشه ی اهل تکاثر باز نقشی شد بر آب

شَر به خاک افتاد و سر خم کرد پیش بوتراب

آمدی چون عید نو تا قفل زندان بشکنی

دیو مردم خوار را چنگال و دندان بشکنی

پای آن دیو سیه از روی زانو شد دو نیم

چیست پا، وقتی نیاید در صراط المستقیم؟

مثل بت آن کوه آهن بر زمین افتاده بود

کفر بر پای امیر المومنین افتاده بود

عمرو!، عُمرت غرورت از کفت بیرون کشید

عبدِ «وَد» بودی و عبد «رَب» تو را در خون کشید

خویش را بر باد با دستان خود دادی چرا؟

عمرو! ـ چشمت کورـ با حیدر در افتادی چرا؟

عرش هم تکبیر گفت از شور پیکارت علی!

عقل انگشتش به لب، وامانده در کارت علی!

در دلم توفان اسرار تو دامن می کشد

وای اگر گویم، ابوذر تیغ بر من می کشد

آن که پیش ضربتش اعمال ما فانی ست کیست؟

آن که می داند در این عالم که حیدر کیست، کیست؟

من کم آوردم، ببین لبریز شد دریای من

باز هم با چاه رازت را بگو مولای من

قاسم صرافان

امیرالمومنین(ع)-مدح

 

ای به خلق از خلق اولیٰ یا امیرالمؤمنین

وی به جن و انس مولا یا امیرالمؤمنین

خلق بی‌تو قطرۀ از هم جدا افتاده‌اند

با تو می‌گردند دریا یا امیرالمؤمنین

کیست جز تو باء بسم الله رحمان الرحیم

در کتاب حق‌ تعالی یا امیرالمؤمنین

از خدایی با خدایی تا خدایی در خدا

ای خدا را عبد اعلا یا امیرالمؤمنین

در شب معراج بر گوشش رسید آوای تو

هر چه احمد رفت بالا یا امیرالمؤمنین

طاعت کونین بی تو شعله‌ای از دوزخ است

بس بوَد مهر تو ما را یا امیرالمؤمنین

پیش‌تر از بودن ما ای همه چشم خدا

چشم بگشودی تو بر ما یا امیرالمؤمنین

من نمی‌دانم که هستی آنقدر دانم که هست

خلق عالم بی‌تو تنها یا امیرالمؤمنین

من نمی‌دانم که هستی آنقدر دانم که گشت

کشتۀ راه تو زهرا یا امیرالمؤمنین

هرکه در محشر بوَد دستش به دامان کسی

ما تو را داریم فردا یا امیرالمؤمنین

شک ندارم این که فردا دوستان خویش را

خود کنی در حشر پیدا یا امیرالمؤمنین  

در قفایت می‌دود چون سایه روز و شب نماز

چون کنی رو در مصلا یا امیرالمؤمنین

نی همین امروز دست خلق بر دامان توست

انبیا گویند فردا یا امیرالمؤمنین

ای نگاهت بهتر از گل‌های خندان بهشت

سوی ما هم چشم بگشا یا امیرالمؤمنین

تو وصی احمدی انصاف اگر دارد عدو

بس بوَد «من‌کنت مولا» یا امیرالمؤمنین

ناز بر جنّت کند، آنکو کند با یک نگاه

باغ حسنت را تماشا یا امیرالمؤمنین

تا به دست دل بگیرم دامن مهر تو را

پای بنْهادم به دنیا یا امیرالمؤمنین

دوست دارم گر به باغ خلد هم سیرم دهند

جز توأم نبوَد تمنّا یا امیرالمؤمنین

با تولای تو حتی در جحیمم گر برند

از جحیمم نیست پروا یا امیرالمؤمنین

تا به روی دوش احمد پا نهادی در حرم

یا علی گفتند بت‌ها یا امیرالمؤمنین

این عجب نبوَد تواند کبریایی بخشدت

قادر حی توانا یا امیرالمؤمنین

بی تو فاء «فوق ایدیهم» ندارد نقطه‌ای

ای تو بسم الله را «با» یا امیرالمؤمنین

تو همه نادیدنی‌ها را به چشمت دیده‌ای

ای خدا را چشم بینا یا امیرالمؤمنین

در همان آغوش مریم داشت نامت را به لب

تا مسیحا شد مسیحا یا امیرالمؤمنین

انّما و بلّغ و تطهیر در شأن تو بود

بارها کردیم معنا یا امیرالمؤمنین

«میثم» آلوده دامانم تو خود با یک نگاه

پاک کن پرونده‌ام را یا امیرالمؤمنین

سازگار

امیرالمومنین (ع) . مدح


 
به حال نوکریم عشق میکنم اقا
 فقط تو میخریم عشق میکنم اقا

 اگرچه منع شمارند راه سرخ مرا
 اسیر خودسریم عشق میکنم اقا
 
شبیه طفل پریشان بهانه میگیرم
 عجیب مادریم عشق میکنم اقا

 سرم به زیر کم اورده همیشگیه
 مصاف دلبریم عشق میکنم اقا

 کلاف اشک منو خیل عاشقان شما
 اگرچه اخریم عشق میکنم اقا

 خلاصه اه ندارم در این بساط ولی
 همین که حیدریم عشق میکنم اقا

مهدی زراعتی

امیرالمومنین(ع)-مدح



گهی رحمان و گه جبّار می شد

گهی غفار و گه قهّار می شد

عبایش را كه میپوشید حیدر

خودش یك كعبه یِ سیّار می شد

امیرالمومنین(ع)-مدح



من كه دائم پای خود دل را به دریا می زنم

پیش تو پایش بیفتد قید خود را می زنم

كعبه ای در سینه ام دارم كه زایشگاه توست

از شكاف كعبه گاهی پرده بالا می زنم

این غبار روی لبهام از فراق بوسه نیست

در خیالم بوسه بر پای تو مولا می زنم

از در مسجد به جرم كفر هم بیرون شوم

در ركوعت می رسم خود را گدا جا می زنم

اینكه روزی با تو می سنجند اعمال مرا

سخت می ترساندم لبخند اما می‌زنم

من زنی را می شناسم در قیامت… بگذریم

حرف‌هایی هست كه روز مبادا می زنم

امیرالمومنین(ع)-مدح


 

ای به وصفت، همه ی قافیه ها تکراری

عشق و شور و شعف و لطف و صفا، تکراری

شعر، بیچاره ترین، در به در تعریفت

بهر تو واژه ی تمثال خدا، تکراری

چه بیانی چه سرودی چه کلامی، آخر

چه بگویم که نباشد رفقا، تکراری

قبله نمایی، حرمی، احرامی

ای به تمجید شما مدح رسا، تکراری

خسته ام، خسته از این آمد و شدهای عبث

سوز ساز و نفس و حال و هوا، تکراری

تا به کی بر در تو، حاجت خود را آریم

که شده درد من و لطف شما تکراری

چاره ی کار ز یک جای دگر باید کرد

فکر فهمیدن تو وقت سحر باید کرد

قدسیان در طلب روی تو سرگردانند

عرشیان در جلوات نظرت، حیرانند

اقتدا بر دل شیدای پیمبر کردند

انبیا گر غزل نادِ علی می خوانند

خالق الخلق، پس از خلقت نورت فرمود

بارک الله، که نداری مثلی و مانند

وسعت صدر تو از لوح و قلم بیرون زد

حق همین است و تمام شعرا وِیلانند

مدد روح الامین کار به جایی نبرد

به خدا در وسط مدح تو در می مانند

از غریبیت همین بس، که تو را ای آقا

عده ای کافر و یک عده خدا می دانند

یا امیر الامرا، سید سادات، علــــــــی

زمزمه کردنِ نام تو مناجات، علــــــــی

حجت الاسلام رضا جعفری


امیرالمومنین(ع)-اشعار تولایی و تبرایی



رسید و «لا اله»ام، «لا فتی» کرد

دلم را برق «لاسیف»ش دوتا کرد

رکوعش آنقدر شورآفرین بود

که مثل عشق در عالم صدا کرد

***

رکوعش مست کرده دلبرش را

نمی خواهد که بردارد سرش را

عجب جایی است مُلک دل که آنجا

سلیمان می دهد انگشترش را

***

مگر اینها درِ خیبر ندیدند

رکوع و برق انگشتر ندیدند

همین دستی که مظلومانه بستند

مگر در دست پیغمبر ندیدند

***

«درِ میخانه را گیرم که بستند»

و پهلوی کلیدش را شکستند

فراری ها چه فکری کرده بودند

که جای فاتح خیبر نشستند

***

کشیشان «اَلاَمان» پیغامشان شد*

نگاهت لرزه بر اندامشان شد

چنان از هیبتت ترسیده بودند

که از آن روز «ترسا» نامشان شد

***

*مربوط به روز مباهله

پیامبر اعظم(ص)-امیرالمومنین(ع)-مدح و مصائب

پیامبر اعظم(ص)-امیرالمومنین(ع)-مدح و مصائب

 

محمّد ساقی بزم وجود است

جهان مست از می جود و شهود است

ولایت همچو می در جام هستی است

غدیر خم، خُم این شور و مستی است

علی عطر و جهان گُلخانه اوست

حقیقت، برگی از افسانه اوست

محمد دین عقل و فطرت آموخت

مرام دوستی با عترت آموخت

شما ای عترتِ مبعوثِ خاتم

شما ای برترین اولادِ آدم

شما از اهل بیتِ آفتابید

گل جان محمد را گلابید

جهان جسم و شما جان جهانید

شما هم آشكار و هم نهانید

شما اسرار هستی را امینید

فروغ آسمان، روی زمینید

امیر كشور دل ها شمایید

شما آئینه های حق نمایید

شما یك نور در چندین رواقید

شما نور حجازید و عراقید

فروزان مشعل همواره جاوید

شمایید و شمایید و شمایید

دیانت بی شما كامل نگردد

بجز با عشقتان، دل، دل نگردد

كدام عاشق در این ره، در بلا نیست؟

كدامین دل شما را مبتلا نیست؟

اگر در سوگتان شد دیده نمناك

اگر از عشقتان دل گشت غمناك

گواه عشق ما این دیده و دل

رساند «اشك» و «غم» ما را به منزل

شما راه سعادت را دلیلید

شما مقصودِ هر ابن السّبیلید

شما حقّید و دشمن ها سرابند

كفی پوچند و چون نقشی برآبند

شما تفسیر «نور» و «والضحی» یید

شما معنای قرآن و دعایید

امامید و شهیدید و گواهید

مصون از هر خطا و اشتباهید

شما راه خدا را باز كردید

شهادت را شما آغاز كردید

فدا كردید جان، تا دین بماند

به خون خفتید، تا آئین بماند

شما نور خدا در روی خاكید

صراط مستقیم و راه پاكید

توّلای شما فرض خدایی است

قبول و ردّ آن مرز جدایی است

هر آنكس را كه در دین رسول است

ولایت، مُهر و امضای قبول است

ولایت با برائت ختم گردد

پس از «لبّیك»، شیطان رجم گردد

اگر پیمان مردم با «ولی» بود

اگر پیوند با «آل علی» بود

نه فرمان نبی از یاد می رفت

نه رنج و زحمتش برباد می رفت

نه بر روی زمین می ماند قرآن

نه «قدرت» تكیه می زد جای «برهان»

نه حق، بی یاور و مظلوم می ماند

نه امّت از علی محروم می ماند

نه زهرا كشته می شد در جوانی

نه می شد خسته از این زندگانی

نه از دست ستم می خورد سیلی

نه رویش می شد از بیداد، نیلی

نه بازویش كبود از تازیانه

نه دفن او شبانه، مخفیانه

نه تیغ كینه در دست جنون بود

نه محراب علی رنگین زخون بود

نه خون دل نصیب مجتبی بود

نه پرپر لاله ها در كربلا بود

نه زینب بذر غم می كاشت در دل

نه می زد سر ز غم بر چوب محمل

بقیع ما نه غم افزای جان بود

نه ویران و چنین بی سایه بان بود

كنون ماییم و درد داغداری

كنون ماییم و اشك و سوگواری

غدیر ما محرّم دارد امروز

محرّم بذر غم می كارد امروز

ولایت گنج عشقی در دل ماست

محبّت هم سرشته با گِل ماست

شما آل رسولِ خاتم استید

كه با جود و كرم میثاق بستید

كریمان با بدان هم بد نكردند

كسی را از در خود ردّ نكردند

اگر ناقابلیم و شرمساریم

بجز عشق شما چیزی نداریم

شما در ظاهر و باطن امیرید

عنایت كرده، ما را دست گیرید

امیرالمومنین(ع)-مدح



ما مسلمانیم و مُهر وحدت ما یا علی است

وحدت آن دارد که او را رهبر و مولا علی است

چیست وحدت؟ چنگ بر «حبل‌المتین» حق زدن

ای تمام مسلمین حبل‌المتین تنها علی است

تفرقه یعنی جدا از دامن حیدر شدن

متحد باشید ای یاران امام ما علی است

در سپهر وحدت و ایمان و عشق و اتحاد

محور توحید و خورشید جهان‌آرا علی است

من کی‌ام تا نفس پیغمبر امام ما شود

فاش می‌گویم امام حضرت زهرا علی است

ما تمـام عمـر بـا قـرآن و عترت زیستیم

نیستیم آن دم که در خطّ ولایت نیستیم

کیست احمد؟ شهر علم کبریا و در: علی است

باطن و ظاهر علی، اول علی، آخِر علی است

دست و شمشیر خدا، چشم خدا، وجه خدا

نص قرآن است آری، نفس پیغمبر علی است

آن دو تن باید که بگریزند از میدان جنگ

تا شود معلوم تنها فاتح خیبر علی است

فتح بدر و فتح خیبر حقِ شیرِ داور است

الفرار ای روبهان از معرکه، حیدر علی است

گر شوی غافل به سوی این و آنت می‌برند

ای برادر راه خود را گم نکن، رهبر علی است

«میثما» نه شافعی نه مالکی نه حنبلی

بعـد پیغمبر فقط مـولا علی مولا علی

امیرالمومنین(ع)-مدح


 

ای به خلق از خلق اولیٰ یا امیرالمؤمنین

وی به جن و انس مولا یا امیرالمؤمنین

خلق بی‌تو قطرۀ از هم جدا افتاده‌اند

با تو می‌گردند دریا یا امیرالمؤمنین

کیست جز تو باء بسم الله رحمان الرحیم

در کتاب حق‌ تعالی یا امیرالمؤمنین

از خدایی با خدایی تا خدایی در خدا

ای خدا را عبد اعلا یا امیرالمؤمنین

در شب معراج بر گوشش رسید آوای تو

هر چه احمد رفت بالا یا امیرالمؤمنین

طاعت کونین بی تو شعله‌ای از دوزخ است

بس بوَد مهر تو ما را یا امیرالمؤمنین

پیش‌تر از بودن ما ای همه چشم خدا

چشم بگشودی تو بر ما یا امیرالمؤمنین

من نمی‌دانم که هستی آنقدر دانم که هست

خلق عالم بی‌تو تنها یا امیرالمؤمنین

من نمی‌دانم که هستی آنقدر دانم که گشت

کشتۀ راه تو زهرا یا امیرالمؤمنین

هرکه در محشر بوَد دستش به دامان کسی

ما تو را داریم فردا یا امیرالمؤمنین

شک ندارم این که فردا دوستان خویش را

خود کنی در حشر پیدا یا امیرالمؤمنین  

در قفایت می‌دود چون سایه روز و شب نماز

چون کنی رو در مصلا یا امیرالمؤمنین

نی همین امروز دست خلق بر دامان توست

انبیا گویند فردا یا امیرالمؤمنین

ای نگاهت بهتر از گل‌های خندان بهشت

سوی ما هم چشم بگشا یا امیرالمؤمنین

تو وصی احمدی انصاف اگر دارد عدو

بس بوَد «من‌کنت مولا» یا امیرالمؤمنین

ناز بر جنّت کند، آنکو کند با یک نگاه

باغ حسنت را تماشا یا امیرالمؤمنین

تا به دست دل بگیرم دامن مهر تو را

پای بنْهادم به دنیا یا امیرالمؤمنین

دوست دارم گر به باغ خلد هم سیرم دهند

جز توأم نبوَد تمنّا یا امیرالمؤمنین

با تولای تو حتی در جحیمم گر برند

از جحیمم نیست پروا یا امیرالمؤمنین

تا به روی دوش احمد پا نهادی در حرم

یا علی گفتند بت‌ها یا امیرالمؤمنین

این عجب نبوَد تواند کبریایی بخشدت

قادر حی توانا یا امیرالمؤمنین

بی تو فاء «فوق ایدیهم» ندارد نقطه‌ای

ای تو بسم الله را «با» یا امیرالمؤمنین

تو همه نادیدنی‌ها را به چشمت دیده‌ای

ای خدا را چشم بینا یا امیرالمؤمنین

در همان آغوش مریم داشت نامت را به لب

تا مسیحا شد مسیحا یا امیرالمؤمنین

انّما و بلّغ و تطهیر در شأن تو بود

بارها کردیم معنا یا امیرالمؤمنین

«میثم» آلوده دامانم تو خود با یک نگاه

پاک کن پرونده‌ام را یا امیرالمؤمنین

امیرالمومنین(ع)-مدح



درتن من جان علیست، خون به شریان علیست

هرطپش قلب من ، ذکرعلی جان علیست

پتک به غم ها بکوب، بردف تقوا بکوب

مست شدی پا بکوب، مرشد مستان علیست

صاحب ِتیغ دوسر، خط شکن بی سپر

بی زرۀ باجگر، مرد به قرآن علیست

واژه ی مردی از او، گشته چه پر آبرو!

شاعر طوسی بگو، رستم دستان علیست

مذهب تمارها، مکتب عمارها

نهضت مختارها، معرکه گردان علیست

شیخ خِرد کیش ها، لیلی دل ریش ها

حیرت درویش ها، جذبه ی عرفان علیست

کعبه ی انگورها، مروه ی تنبورها

مشعر این شورها، رونق ایمان علیست

قرب إلی الله اوست، غیر علی های و هوست

سرمه ی چشمم شده، خاک کف پای دوست

حق و حقیقت علیست، راه هدایت علیست

زینت و زیبنده ی، نام ولایت علیست

شرزه ی مرحب فکن ، حیدر خیبرشکن

صفدر پولاد تن، کوه شهامت علیست

میرِ جهانگیرها، حکمت شمشیرها

دولت تدبیرها، مرد سیاست علیست

صوفی دل صاف ها، حضرت اوصاف ها

سید انصافها، روح عدالت علیست

اشهد لوح و دوات، شعر تو شهد و نبات

حک شده بر کائنات، رمز سعادت علیست

شأن علیه السلام، حرمت بین الحرام

دین خدا را دوام، رکن دیانت علیست

پیر خراباتیان، خضر سماواتیان

دادرس خاطیان، باب شفاعت علیست

قرب إلی الله اوست، غیر علی های و هوست

سرمه ی چشمم شده، خاک کف پای دوست

دلشوره



دیشب فلک دیدی چه خاکی بر سرم کرد

یک بار دیگر رخت ماتم در برم کرد

دیشب که اشهد گفتنت ذکر لبت بود

امن یجیب ورد لبان زینبت بود

دیشب ملائک هم گریبان می دریدند

فزت و رب الکعبه ات را می شنیدند

بر دوش من بگذار بار محنتت را

دیدم به چشم خود تمام غربتت را

هر شب سراغ چاه رفتی گریه کردی

یا بین کوچه راه رفتی گریه کردی

میدانم از هجران مادر پیر گشتی

اما مگر از زندگانی سیر گشتی؟

فکری به حال کاسه های شیر کردی ؟

فکری به حال کوفه ی دلگیر کردی؟

بابا مرو مانوس غم ها میشوم من

با رفتنت تنهای تنها میشوم من

رحمی کن آخر بر یتیمان پریشان

جان حسن قدری تحمل کن پدرجان

بادختر خود کمتر از این سربه سر کن

از رفتنت بابا بیا صرف نظر کن

با این وصیت ها نده دیگر عذابم

جان حسین دیگر نکن خانه خرابم

ام المصائب هستم و ام البکایم

تو هم شبیه مادرم گفتی برایم

بر روی چشم هستم هوادار حسینت

هستم همیشه مونس و یار حسینت

بابا خیالت جمع هستم تکیه گاهش

هستم شریک درد و داغ و سوز و آهش

دیگر نگو از خاطرات همسر خود

از خلعت و بقچه نگو با دختر خود

بس کن پدرجان چون دگر طاقت ندارم

باشد-کفن در زیر پایت می گذارم

حرف از کفن گفتی و دلشوره گرفتم

از پیرهن گفتی و دلشوره گرفتم

گفتی حسین و کربلا ای داد بی داد

گفتی حسین و بوریا ای داد بی داد

بابا حسین من کفن دارد ندارد

حتی کفن نه پیرهن دارد ندارد


علیرضا خاکساری-مشهد مقدس

امیرالمومنین(ع)-بستر شهادت



دیگر علی ز بستر خود پا نمی شود

زخمِ سرِ شکسته مداوا می شود

دربی که تا کنون به کسی "نه" نگفته بود

این چند روز روی کسی وا نمی شود

دیگر طبیب زحمتِ بیخود نکش، برو!

دردِ علی که بهتر ازین ها نمی شود

از بس که تب نموده و رنگش پریده است

زردیِ دستمال هویدا نمی شود

رخسار زرد و ریش سفید و حنای سرخ

آخر چنین خضاب که زیبا نمی شود!

زینب به کاسه های پر از شیر دل نبند

این چیزها برای تو بابا نمی شود!

حالِ تو را فقط حسنت درک می کند

دردی حریف ماتم زهرا نمی شود!

سی سالِ پیش جان علی را گرفته اند...

خنجر که مردِ کشتن مولا نمی شود!

قبری در آسمان بکنید ای فرشته ها

ماه شکسته روی زمین جا نمی شود

امیرالمومنین(ع)-مظلومیت


 

از لطف و دستگیری تو حرف می زنم

از شیوهٔ‌ امیری تو حرف می زنم

از وصله وصله های ردای خلافتت

مولا ز بی نظیری تو حرف می زنم

از سفره های نیمه شبت در خرابه ها

از کهکشان شیری تو حرف می زنم

بر شانهٔ‌ تو جای یتیمان کوفه بود

از اوج سر به زیری تو حرف می زنم

از چاه اشک و آه فراق و حکایتِ

شب های گوشه گیری تو حرف می زنم

از بیست سال خانه نشینی و بی کسی

از غربت غدیری تو حرف می زنم

دیگر نفس به سینهٔ‌ من حبس می شود

وقتی که از اسیری تو حرف می زنم

داغ تو بیشتر به دلم چنگ می زند

هر چه که از دلیری تو حرف می زنم

از کوچه ها و روضهٔ‌ یار جوان تو

از ماجرای پیری تو حرف می زنم

دستان حیدریِ تو را صبر بسته بود

آن روز اگر که پهلوی مادر شکسته بود

امیرالمومنین(ع)-مدح



 نسیم رحمت رحمن علی علی علی ست

 شمیم برکت و غفران علی علی علی ست

 صحیفه را بگشا مؤمنون تلاوت کن

 امیر کشور ایمان علی علی علی ست

 به روز فتنه و مکر و فریب و حیله چه غم

 امید قلب پریشان علی علی علی ست

 گر اسم اعظم حق را طالبی تو بسم الله

 که اسم اعظم یزدان علی علی علی ست

 صحاح اهل تسنن پر است از این نکته

 نخست فرد مسلمان علی علی علی ست

 امام عشق و وفایی که دل بر او بسته

 ملک، فرشته و انسان علی علی علی ست

 هر آیه ای ز علی یک نشانه ای دارد

 که اصل ریشه ی قرآن علی علی علی ست

 در آن خرابه سر پیرمرد اعما را

 کسی که داشت به دامان علی علی علی ست

 کسی که شیعه به ذکر "فمن یمت یرنی"

 به یاد او بدهد جان علی علی علی ست

 چرا پرستوی دل ها سوی نجف نپرد

 که آشیانه ی عرفان علی علی علی ست

 برای آمدنش از علی مدد خواهد

 که ذکر یوسف دوران علی علی علی ست

امام علی(ع)-مدح و شهادت

امیرالمومنین(ع) و حضرت زهرا(س)-مناجات

 

تكفیر دشمنان علی ركن كیش ماست

 هر كس محب فاطمه شد، قوم و خویش ماست

 لعنت به آن كه پایه گذار سقیفه شد

 لعنت به هر كسی كه به ناحق خلیفه شد

 لعنت بر آن كه بر تن اسلام خرقه كرد

 این قوم متحد شده را، فرقه فرقه كرد

 ما بی خیال سیلی زهرا نمی شویم

 راضی به ترك و نهی تبرا نمی شویم

 قرآن و اهل بیت نبی اصل سنت است

 هر كس جدا ز این دو شود، اهل بدعت است

 ما هم كلام منكر حیدر نمی شویم

 «با قنفذ و مغیره برادر نمی شویم»

 ما از الست طایفه ای سینه خسته ایم

 ما بچه های مادر پهلو شكسته ایم

 شمشیر خشم شیعه پدیدار می شود

 وقتی كه حرف كوچه و دیوار می شود

 امروز اگر كه سینه و زنجیر می زنیم

 فردا به عشق فاطمه شمشیر می زنیم

 ما را نبی «قبیله ی سلمان» خطاب كرد

 روی غرور و غیرت ما هم حساب كرد

 ما از الست طایفه ای پر اراده ایم

 ما مثل كوه پشت علی ایستاده ایم

 از اما بترس شیعه ی سرسخت حیدریم

 جان بر كفان لشگر سردار خیبریم

 از جمعه ای بترس، كه روز سوارهاست

 پشت سر امام زمان ذوالفقارهاست

از جمعه ای بترس، كه دنیا به كام ماست

 فرخنده روز پر ظفر انتقام ماست

 از جمعه ای بترس، كه پولاد می شویم

 از هُرم عشق، مالك و مقداد می شویم


امام علی(ع)-مدح و شهادت

امیرالمومنین(ع)-شهادت

 

از غربتت اگر چه سخن‌هاست یا علی

دنیا دگر بدون تو تنهاست یا علی

گویی هنوز دامن محراب کوفه را

آثار خون ز فرق تو پیداست یا علی

آثار سجده، زخم جبین، روی غرق خون

در محضر خدات چه زیباست یا علی

تا دسته‌گل برای تو آرند از بهشت

بر روی دست محسن زهراست یا علی

گرچه شکافت فرق تو در صبح گاه قدر

هر شب برای تو شب احیاست یا علی

شمشیر دید عازم وصل خدا شدی

روی تو را به خون تو آراست یا علی

دنیا چه پست بود که مثل تو را نخواست

از تو برید و غیر تو را خواست یا علی

کوفه پس از شهادت تو گشته متّحد

بر کشتن حسین مهیاست یا علی

گویی گرفته بهر تصدّق به دست، نان

چشم انتظار زینب کبراست یا علی

«میثم» گرفته دست توسّل به سوی تو

او تشنه و نگاه تو دریاست یا علی

امیرالمومنین(ع)-شهادت

امیرالمومنین(ع)-شهادت

 

امشب چه سینه‌سوز است بانگ اذان مولا

خیزد صدای تکبیر از عمق جان مولا

از لحظه‌های افطار در شوق وصل دلدار

بر چهره می‌درخشید اشک روان مولا

مولا گشوده آغوش بهر وصال جانان

قاتل به مسجد آید بر قصد جان مولا

زهرا کنار محراب با ذکرِ واعلیّا

یا فاطمه است امشب ورد زبان مولا

زخم سرعلی را دیدند اهل مسجد

دردا که نیست پیدا زخم نهان مولا

ای نخل‌ها بگریید ای چاه‌ها بنالید

دیگر علی ندارید ای دوستان مولا

حق علی ادا شد فرق علی دو تا شد

سرهایتان سلامت ای خاندان مولا

ای دوستان بیایید با من به شهر کوفه

تا سر نهیم امشب بر آستان مولا

ریزید ای یتیمان در سفره‌های خالی

خون جگر به جای خرما و نان مولا

«میثم» دگر امیدی در ماندن علی نیست

از دست رفته دیگر تاب و توان مولا

امیرالمومنین(ع)-مناجات

امیرالمومنین(ع)-مناجات

 

دلی كه خانه مولا شود حرم گردد

كز احترام علی كعبه محترم گردد

من از شكستن دیوار كعبه دانستم

كه هر كجا كه علی پا نهد حرم گردد

هنوز روز خوش دشمن است تا آن روز

كه ذوالفقار زبان علی دو دم گردد

دلی كه جام بلا را كشیده تا خط جور

چه احتیاج كه دنبال جام جم گردد

قبول خاطر خون خدا شدن شرط است

نه هر كه مرثیه‌ای ساخت محتشم گردد

عزای ماست كه هر سال می‌شود تكرار

و گر نه حیف محرم كه خرج غم گردد

نه هر كه كشته شود می‌توان شهیدش گفت

نه هر سری كه به نی می‌رود علم گردد

حدیث عشق و وفا ناسروده می‌ماند

مگر كه دست علمدار ما قلم گردد

هنوز شعله‌ور از خیمه‌های عاشوراست

ز شور شیونی دل مباد كم گردد

امام علی(ع)-مدح و شهادت

امیرالمومنین(ع)-شهادت

 

نشان آمدنت، روی کعبه حک شده بود

و صبر کعبه که لبریز از ترک شده بود

دوباره کعبه ترک خورد؟! یا سر تو شکافت؟!

از این پدیده ، زمان هم دچار شک شده بود

شکاف کعبه ، فدای سرت ، چه سرّی داشت؟!

نشان مرگ و تولد، که مشترک شده بود !

در شکسته، لـگـد، گـریـه های در کـوچـه،

غمی بــــــزرگ،به اندازه ی فـــــدک شده بود

امیرالمومنین(ع) - مصائب

امیرالمومنین(ع) - مصائب


رادمردی مهربان با دست های پینه دار

در میان کوچه های شهر غربت رهسپار

کیسه های نان و خرما روی دوش خسته اش

کیست این مرد غریبه، با لباسی وصله دار؟

کهکشان ها شاهد غم های بی اندازه اش

ماه می گرید برایش چون دل ابر بهار

نیمه شب ها لابه لای نخل ها گم میشود

چاه می داند دلیل گریه های ذوالفقار

در کنار چاه هر شب ایستاده جبرئیل

تا تکاند از سر دوش علی گرد و غبار

چند سالی هست بعد ماجرای فاطمه

لرزشی افتاده بر آن شانه های استوار

قامت سرو بلندش در هلال افتاده است

زیر بار رنج های تلخ و سخت روزگار

جای رد ریسمان های زمخت فتنه ها

سال ها مانده است بر دست کریمش یادگار

امیرالمومنین(ع)-مناجات

امیرالمومنین(ع)-مناجات

 

از عطای فاطمه من مبتلا بر حیدرم

از ازل تا روز محشر ریزه خوار این درم

مرتضی خود گفته بابای من مسکین بود

او بود بابا و زهرای مطهر مادرم

ظهر عاشورای او لب تشنه سینه می زنم

تا دهد با دست خود روز قیامت کوثرم

شامیان گفتند علی آیا مسلمان بوده است؟

از غریبیِ علی خاک مصیبت بر سرم

لیله ی قدری سحر کرب و بلا یا که نجف

کی شود احیا بگیرم از عطای دلبرم

ذات هر کس در قیامت نقش پیشانی اوست

نقش پیشانی ما باشد "غلام حیدرم "

شکر این که عاشق اولاد زهرا گشته ام

تا دم مرگم بگریم یاد شاه بی سرم

مرگ عشاق علی عین زیارت رفتن است

بهر دل جویی ما آید امام و سرورم

ذکر ما لحظه به لحظه ساقی کوثر مدد

تتا بیاید مهدی صاحب الزمان حیدر مدد

امیرالمومنین(ع)-بستر شهادت   

امیرالمومنین(ع)-بستر شهادت

 

قتل علی ست خاک مصیبت به سر کنید 

هم چون یتیم گریه برای پدر کنید 

ای نخل‌‌های کوفه ببارید خون دل

شب را به یاد غربت مولا سحر کنید

ای خاندان وحی خدا صبرتان دهد

امشب به جای خالی مولا نظر کنید

اکنون که زخم فرق علی را طبیب بست

بر زخم سر نه، گریه به زخم جگر کنید

هر چند اشک مرهم زخم سر علی ست 

خواهد که یاد فاطمه‌اش بیشتر کنید

آید صدای نالۀ «العفوِ» او به گوش

شب کز کنار نخلۀ خرما گذر کنید

ای اهل کوفه هر چه علی از شما کشید

جبران آن به عترت خیرالبشر کنید

فردا اگر رسد ز در و بام، سنگشان

خود را برای یاری زینب سپر کنید

فردا بر اهل‌بیت تصدّق نیاورید

شرم و حیا ز عترت پیغامبر کنید

خوانید شعر «میثم» و ریزید خون ز چشم

جان را میان آتش دل شعله‌ور کنید

امیرالمومنین(ع)-شهادت

امیرالمومنین(ع)-شهادت

 

این کوفه به ابلیس ارادت دارد

با مکر و فریب و حیله بیعت دارد 

یک روز علی و روزگاری زینب

این شهر به سر شکستن عادت دارد

×××

جای من مظلوم در این دنیا نیست

دور و بر من به جز اجل پیدا نیست

رنگ رخم از شال سرم زرد تر است

صد شکر میان خانه ام زهرا نیست


امیرالمومنین(ع)-اشعار تولایی

امیرالمومنین(ع)-اشعار تولایی


ما پیروان راه علی و ولایتیم

ماتشنگان باده ناب شهادتیم

ما غیر مرتضی به کسی دل نبسته ایم

ما پشت منکران علی را شکسته ایم

ما را خدا به عشق علی آفریده است

ما را فدای راه ولی آفریده است

لعنت بر آن که حب علی را فروخته

رحمت بر آن که در ره این عشق سوخته

لعنت به منکران غدیر و ولای او

له می شوند روز جزا زیر پای او

ما افتخارمان به غلامیِ حیدر است

این هدیه ای ز حضرت زهرایِ اطهر است

با منکران شیر خدا نیست کارمان

با دشمنان آل عبا نیست کارمان

ما کارمان گدایی زهرا و حیدر است

این کار از عبادت هر لحظه برتر است