کانال تلگرامی اشعار مذهبی

با عرض سلام و آرزوی  قبولی توسلات زائرین وبلاگ اشعار مذهبی به درگاه اهل بیت(علیهم السلام)

ان شا الله علاوه بر پایگاه اینترنتی اشعار مذهبی ، به صورت مستمر، کانال تلگرامی اشعارمذهبی به روز رسانی خواهد شد...

لینک عضویت

https://telegram.me/janatmahdi

 عزیزان عنایت داشته باشید ، خواهشمندیم در صورت تمایل در معرفیکانال تلگرامی اشعار مذهبی همکاری نمایید .

 

مناجات روز عرفه-حضرت مسلم بن عقیل(ع)

مناجات روز عرفه-حضرت مسلم بن عقیل(ع)

 

هواى وصل تو ما را کشانده تا اینجا

کریم شهر گدا را کشیده تا اینجا

ز بسکه دست گرفتى همین بزرگى تو

گداى بى سر و پا را کشیده تا اینجا

همینکه گفت گنهکار یا کریم العفو

دل شکسته خدا را کشیده تا اینجا

شمیم پیرهن یوسف اید از عرفات

صداى روضه شما را کشیده تا اینجا

یقین کنم که تا دسته ها به راه افتاد

نواى ما شهدا را کشیده تا اینجا

حسین گفتن ما مسلمیه هر سال

نسیم کرب و بلا را کشید تا اینجا

صداى پاى محرم به گوش مى آید

حسین قافله ها را کشیده تا اینجا

بنى گفتن یک مادرى شب جمعه

چقدر اهل بکا را کشیده تا اینجا

سخن ز موى پریشان زینب کبرى

امام صاحب عزا را کشیده تا اینجا

به یار نیزه سوارش به گریه زینب گفت

کمند زلف تو ما را کشیده تا اینجا

ز روى بام کسى ناله زد حسین ببخش

که نامه هام شما را کشیده تا اینجا

عزیز من نگرانم دلم چه بى تاب است

دگر زمانۀ آوارگى ارباب است

امام حسین(ع)-مناجات

 

 

 

عاشق فقط به دیده ی گریان دلش خوش است

هجران زده به حال پریشان دلش خوش است

عشق است هرچه را بپسندی برای من

دلداده ات به غربت و هجران دلش خوش است

"گفتی بسوز در غم من...اِی به روی چشم"

دلسوخته به لذت درمان دلش خوش است

با فقر محض آمدنم عیب و نقص نیست

وقتی که مور هم به سلیمان دلش خوش است

محتاج یک نگاه کریمانه ی تو ام

قحطی زده به قطره ی باران دلش خوش است

در پشت در نشستن من بی دلیل نیست

سائل فقط به لطف کریمان دلش خوش است

با دست مهربان خودت لقمه ای بگیر

خیلی گدا به لقمه ای از نان دلش خوش است

اینجا بساط شاه و گدا فرق می کند

اینجا خود کریم به مهمان دلش خوش است

گیرم که خشک هم بشود چشم نوکرت

بر ابر رحمت تو کماکان دلش خوش است

می گفت عاشقی که زیارت نرفته بود

تنها به لطف شاه خراسان دلش خوش است

وقتی دلت گرفت فقط فابک للحسین

نوکر به روضه ی شه عطشان دلش خوش است

ای شهریار نیزه نشین آیه ای بخوان

دردانه ات به آیه ی قرآن دلش خوش است

امام حسین(ع)-مناجات

 

 

 

خشکیده ام...کویرم، دیگر ثمر ندارم

کاری بجز گدایی، وقت سحر ندارم

معصیت و خطایم، بی آبروم کرده

بیچاره ام که دیگر، چشمان تر ندارم

هر فرصتی که دادی، دیدی خراب کردم

شرمنده ام،برایت....جز دردسر ندارم

دستم بگیر ارباب، بگذار تا بمانم

اینبار از کنارت، میل سفر ندارم

اصلا همین دم در، یک گوشه مینشینم

من غیر خانه ی تو، جای دگر ندارم

عمرم گذشت اما، کرب و بلا نرفتم

میل بهشت دارم، کو بال و پر...؟ندارم

این است آرزویم: یک روز بر ضریحت

با گریه سر گذارم، تا حشر برندارم

با اینکه بی پناهم، با اینکه رو سیاهم

حب رقیه دارم، چیزی اگر ندارم

**

کارم شده ست ناله، در روضه ی سه ساله

دلخوش به گریه ام من، جز این هنر ندارم

غصه نخور پدر جان، پهلوم خوب خوب است

نشکسته استخوانم، درد کمر ندارم

خروج کاروان سیدالشهدا(ع) از مکه به سوی کربلا   

خروج کاروان سیدالشهدا(ع) از مکه به سوی کربلا

 

دگر چه باغ و درختی بهار اگر برود

چه بهره از دل دیوانه یار اگر برود

حجاز، بر قدِ سروِ که تکیه خواهد کرد؟

به سوی دشت طف آن کوهسار اگر برود

مگر به معجزه، زمزم نخشکد از گریه

مُراد این همه چشم انتظار اگر برود

چگونه ماه به گِرد زمین طواف کند

دلیل گردش لیل و نهار اگر برود

بعید نیست شغالان به شهر پای نهند

امیر و شیرِ عرب، زین حصار اگر برود

به زیر تیغ ستم کار کاهلان زار است

حسین یکّه به آن کارزار اگر برود

ز غم دو چشم پیمبر به خون شود غرقه

به پای طفلی از این زمره خار اگر برود

شب جماعت کوفی سحر نخواهد شد

سرش به نیزه سوی شام تار اگر برود

پس از حسین، به خون، شیعه مشق خواهد کرد

به ظلم سر نسپارد به دار اگر برود

حضرت مسلم بن عقیل(ع)

حضرت مسلم بن عقیل(ع)

 

کوچه گرد غریب این شهرم

بی کسی در غروب می دانم

سر بشکسته ام گواهی شد

بارش سنگ و چوب می دانم

 

درِ هر خانه ای که می رفتم

دیدم آنجا که جان پناهم نیست

تازه فهمیده ام که در این شهر

غیر عشق علی گناهم نیست

 

روی دارالاماره ی کوفه

مقتلم را به چشم خود دیدم

معنی میهمان نوازی از

لب و ابروی پاره فهمیدم

 

دست من بشکند، چرا گفتم

آنچه در کوفه هست بر کام است

خون پیشانی ام گواهی شد

کوفه شهری غریب و بد نام است

 

روی دارالاماره ام اما

من به نزد تو منزلت دارم

دعوتت کرده اند این مردم

من از این کوفه دست خط دارم

 

سر راهم چه چاله ها کندند

که سفیر تو را محک بزنند

خانه ی طوعه را زدند آتش

تا به زخم دلم نمک بزنند

 

ریسمان و طناب آوردند

یاد دستان بسته افتادم

هر زمانی که من زمین خوردم

یاد پهلو شکسته افتادم

 

گریه هایم به عالمی فهماند

که فقط فکر ماتمت هستم

ناله های غریب من گوید

فکر فردای زینبت هستم

 

حرمله با نگاه زخم آلود

فکر گُل ها و فضل پاییز است

کودک شیر خواره را دیگر

تو نیاور که خنجرش تیز است

 

نیزه هاشان برایت آماده

تیغ هاشان همه بُود در کار

اندر این کوفه قحطی آب است

مشک های اضافه هم بردار

 

تقدیم به مدافعان حرم- تیپ فاطمیون

تقدیم به مدافعان حرم- تیپ فاطمیون

 

آن دم كه نفس كشیدم از هجرانت

شرمنده شدم از تو و از ایمانت

آه اى گل سرخ خیمه ى فاطمیون!

دیباچه دشت خون شده چشمانت

***

وقتى كه زمین دستخوش پاییز است

از ناله عاشقان،زمان لبریز است

در فصل وداع "فاطمیون" ،افسوس

این عرض ارادت دلم ناچیز است

***

در بزم فلك، دوباره اختر داریم

پیوند شقایق و صنوبر داریم

در شام و حلب همنفس "فاطمیون"

خون نامه ى لاله هاى پرپر داریم

***

در دشت شقایقى كه قربانگاه است

از هر نفس لاله ،زمان آگاه است

در معركه ى عاشقى "فاطمیون"

لبخند رضایت رسول الله است