امام حسین(ع)-مناجات اول مجلس

امام حسین(ع)-مناجات اول مجلس

 

سجده بر خاک حسین سجدۀ اعلای خداست

چون که خاک حرمش خاک کف پای خداست

هر که مجنون حسین است خوشا بر حالش

چون که لیلای دلش لیلی لیلای خداست

مِهر اغیار حرام است ورودش در دل

چون دل عاشق ارباب فقط جای خداست

با همه معرفتم عرض کنم، در عالم

خون او جلوه مشهود ز ابقای خداست

گوشۀ نامه اعمال غلامان حسین

بهر تائید به هر صفحه ای امضای خداست

نوکرش روز جزا غصه ندارد زیرا

مورد مرحمت از جانب زهرای خداست

نه منا و عرفات و نه زمین کعبه

که فقط کرب بلا عرش معلّای خداست

با خط خون بنویسید به روی کفنم

گریه بر غربت او پایه و مبنای خداست

هر که بر نیزه سرش دیده شهادت داده

نور پیشانی او جلوه ی سیمای خداست

چشم او خیره چو می گشت به چشم زینب

همه گفتند که او محو تماشای خداست

آهی از سینه کشید و همه عالم سوخت

آن جگر سوخته که عصمت کبرای خداست

حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)-مدح و روضه

 

 

ای آنکه زیباتر ز پرواز نسیمی

با خاکِ زیرِ پای خود هستی صمیمی

مثل حسن تفسیر ذکر «یاکریمی»

مشهور در عالم به شاه عبدالعظیمی

بوی حسن می آید از صحن و سرایت

تعظیم دارد سبزیِ گلدسته هایت

با چشم هایِ خود گره وا می کنی تو

می آیی و در عشق ، غوغا می کنی تو

با مقدمت این چشمه ، دریا می کنی تو

«ری» را حسینیۀ زهرا می کنی تو

ما تا قیامت خاک بوسِ این حریمیم

مدیونِ احسان تو آقایِ کریمیم

عبدالعظیمی عاشقِ پروردگاری

بر آستانِ قربِ حق سر میگزاری

این جمله بس باشد ز اوصافِ تو آری

«تو مُهرِ تأیید از امامِ خویش داری»

از بسکه زیبا عهد با دلدار بستی

الحق ز یارانِ امامِ هادی هستی

ما را تو از دستان غم آزاد کردی

از خاک نفرین گشتۀ ما یاد کردی

در خاک ری کرببلا ایجاد کردی

این سرزمین را تو حسین آباد کردی

بی شک تو را زهرا فرستاده به ایران

مدیون تو هستیم و آقای خراسان

خیلی در این وادی کنارت گریه کردیم

با نوکران بی قرارت گریه کردیم

هر مسلمیه در جوارت گریه کردیم

سینه زنان دورِ مزارت گریه کردیم

شاید تسلایِ دل مادر نماییم

شاید که از شرمندگی ها در بیاییم

صحن و سرای تو دیارِ گریه کن هاست

هرگوشه از صحنت مزارِ گریه کن هاست

صحنت شبِ جمعه قرارِ گریه کن هاست

چون مادری در انتظارِ گریه کن هاست

دلداده و سرگشته ایم الحمدلله

ما یارِ مادر گشته ایم الحمدلله

با یک سلام از کویِ تو پر باز کردیم

تاگوشۀ صحنِ حسین پرواز کردیم

سیر و سلوکِ عاشقی آغاز کردیم

مانند فطرس بر ملائک ناز کردیم

راه رسیدن تا خدا تنها حسین است

زیباترین ذکر لبِ زهرا حسین است

شبهایِ جمعه گریه آب و رنگ دارد

پیراهنی که جای صدها چنگ دارد

مادر شکایت ها ز روز جنگ دارد

گوید چرا رویِ تو جای سنگ دارد

گوید مرا با روضه هایت پیر کردی

مثل خودم زیرِ لگدها گیر کردی

مانند من ترکیبِ ابرویت بهم ریخت

با هر تکانِ ضربه گیسویت بهم ریخت

خوردی زمین و وضع پهلویت بهم ریخت

آتش گرفتی حالت رویت بهم ریخت

خیلی شبیه مادرت زهرا شدی تو

آشفته گیسو زیرِ دست و پا شدی تو

بر نیزه ها و نیزه دارِ پست لعنت

بر آنکه راهِ حنجرت را بست لعنت

بر خیزران و تشت و قومی مست لعنت

بر آنکه دندان تو را بشکست لعنت

با هر تکان خیزران زینب زمین خورد

از تشت افتاد و سرت با لب زمین خورد

امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه

 

 

رو بگردانی زِ ما دنیا جهنم می شود

روزیِ ما روز و شب اندوه و ماتم می شود

پلكهایت باز كن درهای رحمت را نبند

بی نگاه تو دل ما خانه غم می شود

عاقبت هركس دلش را شستشو داد از گناه

در حریم آیه تطهیر ، مَحرم می شود

در سر و رویم شده پیدا دگر موی سپید

فرصت دیدار دارد روز و شب كم می شود

چون خَمِ گیسوی تو ای لیلیِ صحرا نشین

قامت چشم انتظاران شما خم می شود

با كمان ابرُوانت زود می ریزد به هم

نبض عالم با نگاه تو منظم می شود

یا ولی اله راضی می شوی از دست من ؟ !

با رضای تو رضای حق فراهم می شود

هر كه زهرا مادرت را الگوی راهش كند

وقت لبخند تو مشغول دعا هم می شود

خاك پای مادر تو سرمه چشمان ماست

دست بوسِ او رسول اللهِ خاتم می شود

شك ندارم كه حسین هم با دعای مادرش

صاحب كرب و بلا ، اربابِ عالَم می شود

گریه ما باعث تسكین قلبِ فاطمه است

این حسین جانها به زخم سینه مرهم می شود

فاطمیه كربلا شبهای جمعه دیدنی ست

مادرت صاحب عزای ذبح اعظم می شود

این پسر هم مثل مادر جای تنگی گیر كرد

دنده ها اینگونه شكلش نا منظم می شود

روضه گودال مثل روضه مسمار شد

ماجرای كوچه زیر چكمه ها تكرار شد

امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه

 

 

رو بگردانی زِ ما دنیا جهنم می شود

روزیِ ما روز و شب اندوه و ماتم می شود

پلكهایت باز كن درهای رحمت را نبند

بی نگاه تو دل ما خانه غم می شود

عاقبت هركس دلش را شستشو داد از گناه

در حریم آیه تطهیر ، مَحرم می شود

در سر و رویم شده پیدا دگر موی سپید

فرصت دیدار دارد روز و شب كم می شود

چون خَمِ گیسوی تو ای لیلیِ صحرا نشین

قامت چشم انتظاران شما خم می شود

با كمان ابرُوانت زود می ریزد به هم

نبض عالم با نگاه تو منظم می شود

یا ولی اله راضی می شوی از دست من ؟ !

با رضای تو رضای حق فراهم می شود

هر كه زهرا مادرت را الگوی راهش كند

وقت لبخند تو مشغول دعا هم می شود

خاك پای مادر تو سرمه چشمان ماست

دست بوسِ او رسول اللهِ خاتم می شود

شك ندارم كه حسین هم با دعای مادرش

صاحب كرب و بلا ، اربابِ عالَم می شود

گریه ما باعث تسكین قلبِ فاطمه است

این حسین جانها به زخم سینه مرهم می شود

فاطمیه كربلا شبهای جمعه دیدنی ست

مادرت صاحب عزای ذبح اعظم می شود

این پسر هم مثل مادر جای تنگی گیر كرد

دنده ها اینگونه شكلش نا منظم می شود

روضه گودال مثل روضه مسمار شد

ماجرای كوچه زیر چكمه ها تكرار شد

سینه زنان حسین زمزمه بر پا کنید

سینه زنان حسین زمزمه بر پا کنید

ماه محرم شده یاری زهرا کنید

بانی بزم عزا مادر او فاطمه است

آمده قامت کمان خوب تماشا کنید

ذکر حسین جان ما از شهدا مانده است

جامعه را زنده با، ذکر مسیحا کنید

ناز گنه کار را می خرد ارباب ما

امر کند هر که را گم شده پیدا کنید

نوکر هر ساله ایم پای قرار آمدیم

موسم درد دل است عقده ی دل وا کنید

بر اثر معصیت خشک شده اشک من

دیدۀ خشکیده را وصل به دریا کنید

گریه برای شما دار و ندار من است

چشمِ پُر از گریه ای، می شود اعطا کنید

راه نشانم دهید برگ امانم دهید

کاش که با این گدا شبیه حر تا کنید

صحن حسینیه ها گوشه ای از کربلاست

عرش نشینان عشق فخر به موسی کنید

بی کفن کربلا حضرت آقا سلام

اذن عزاداریِ، ما همه امضا کنید

شاعر:قاسم نعمتی

منبع:سایت حسینیه

مناجات روز عرفه-حضرت مسلم بن عقیل(ع)

مناجات روز عرفه-حضرت مسلم بن عقیل(ع)

 

هواى وصل تو ما را کشانده تا اینجا

کریم شهر گدا را کشیده تا اینجا

ز بسکه دست گرفتى همین بزرگى تو

گداى بى سر و پا را کشیده تا اینجا

همینکه گفت گنهکار یا کریم العفو

دل شکسته خدا را کشیده تا اینجا

شمیم پیرهن یوسف اید از عرفات

صداى روضه شما را کشیده تا اینجا

یقین کنم که تا دسته ها به راه افتاد

نواى ما شهدا را کشیده تا اینجا

حسین گفتن ما مسلمیه هر سال

نسیم کرب و بلا را کشید تا اینجا

صداى پاى محرم به گوش مى آید

حسین قافله ها را کشیده تا اینجا

بنى گفتن یک مادرى شب جمعه

چقدر اهل بکا را کشیده تا اینجا

سخن ز موى پریشان زینب کبرى

امام صاحب عزا را کشیده تا اینجا

به یار نیزه سوارش به گریه زینب گفت

کمند زلف تو ما را کشیده تا اینجا

ز روى بام کسى ناله زد حسین ببخش

که نامه هام شما را کشیده تا اینجا

عزیز من نگرانم دلم چه بى تاب است

دگر زمانۀ آوارگى ارباب است

امام حسن(ع)-مدح و شهاد

 

هرکس که بر کریم پناهنده میشود

دلمرده هم اگر برسد زنده میشود

آنقدر میدهند که شرمنده می شود

آیا به روز حشر سرافکنده می شود

واللهِ اعتقاد من این است تا ابد

زین خانه نا امید گدایی نمی رود

وقتی به گریه طینت من رنگ و بو گرفت

این چهره ی سیاه کمی شستشو گرفت

کم کم تمام زندگی ام بوی او گرفت

اینگونه بود بی سر وپا آبرو گرفت

از آن به بعد خانه ی دلدار شد دلم

تا آمدم به خویش گرفتار شد دلم

امشب حسن حسن نکنم شب نمیشود

بی یا حسن تجلی یارب نمی شود

زلفی که باد خورده مرتب نمی شود

هر کس به هم نریخت مقرب نمی شود

آتش زده هوای وصالت به جان من

یا ایها الکریم و یا ایها الحسن

مارا خدا کنارِ کریمان بزرگ کرد

ریزه خورِ دیارِ کریمان بزرگ کرد

آنقدر در جوارِ کریمان بزرگ کرد

انگار از تبارِ کریمان بزرگ کرد

عمری به دستگیری ات اقرار کرده ایم

ما اعتماد بر کرم یار کرده ایم

عمری سبو زجام کرم می زنم حسن

نقش تو را به چشم ترم میزنم حسن

سربند سبز رویِ سرم میزنم حسن

با نام تو به سینه حرم می زنم حسن

باید مدینه محشر کبری به پا کنیم

بالای قبر تو حرمی را بنا کنیم

از راه دور دست تمنا گرفته ایم

عمریست در حریم تو مأوا گرفته ایم

دستان خویش سوی تو بالا گرفته ایم

هرچه گرفته ایم ز زهرا گرفته ایم

بیهوده نیست آبروی رفته می خَرَند

فرزندها ز مادرشان ارث می برند

زلفت رها کنی همه بی خانه میشویم

ابرو نشان دهی همه دیوانه میشویم

ماخاک بوس گوشه ی میخانه میشویم

گِرد تو پرکشیده و پروانه میشویم

در آسمان چشم سیاهت هوایی ام

شکر خدا ز روز ازل مجتبایی ام

چشمان من به سوی درِ بسته ی بقیع

بُغضی ست در گلویِ درِ بسته ی بقیع

سر می نَهیم رویِ درِ بسته ی بقیع

گریه شده وضویِ درِ بسته ی بقیع

ای کاش پرچمی سرِ این قبر می زدیم

با گریه پرچمی سرِ این قبر می زدیم

قربان آن جگر که چهل سال پاره بود

زخمی از آن شکستگی گوشواره بود

در کوچه ها فقط پیِ یک راهِ چاره بود

با ماه رفته بود و عصایِ ستاره بود

چون کوچه تنگ بود کسی در برابرش

بگذاشت ،پا به چادر و رد شد زمادرش

در کوچه مادرت به عصا احتیاج داشت

چشمش ندید، راهنما احتیاج داشت

پهلو شکسته ضربه کجا احتیاج داشت

سیلی که خورد،  ضربه ی پا احتیاج داشت؟؟؟

لعنت بر آنکه با لگدش بارِ او شکست

بادستِ بسته شخصیت یار او شکست

از آن به بعد خنده به لبها حرام شد

تو هفت ساله بودی و عمرت تمام شد

در شهر،  آلِ فاطمه بی احترام شد

توهینِ بر علی همه جا لفظِ عام شد

دیدی کسی که حرمت صدیقه را شکست

بر منبر پیمبر و جایِ علی نشست

آهسته تر قدم بزن ای مردِ کوچه ها

بشکن سکوتِ بی کسی و سردِ کوچه ها

مویت سپید کرده دگر دردِ کوچه ها

یادت نرفته خنده ی نامردِ کوچه ها

دیدی ز مالیات مغیره معاف شد

این ها سپاسِ شدت ضربِ قلاف شد

لعنت به هر کسی که تو را  بد صدا زده

زخمِ زبان به سینه ی درد آشنا زده

صبر تو طعنه بر همه ی انبیا زده

صلحِ تو ریشه ی همه ی فتنه را زده

آری چکیده ی علی و مصطفی توئی

بنیانگذار نهضتِ کرببلا توئی

با زهرِ همسرت جگرت ریخته به هم

زهرا کجاست؟ مویِ سرت ریخته به هم

تصویرهایِ چشم ترت ریخته به هم

خانه دوباره در نظرت ریخته به هم

بیرون بریز خون جگر های خود حسن

کمتر به پیش خواهرِ خود دست و پا بزن

خونین دهن ز کرببلا حرف میزنی

از ماجرایِ راس جدا حرف میزنی

از نیزه هایِ بی سر و پا حرف میزنی

از لشگری بدون حیا حرف میزنی

گرچه بناتِ فاطمه در تاب و در تب اند

شکر خدا محارمِ تو دورِ زینب اند

دستِ حرام زاده به معجر نمی خورد

ضربِ لگد به پهلویِ دختر نمی خورد

آتش زبانه اش به مویِ سر نمی خورد

با ناسزا به زینب تو ، بر نمی خورد

خون جگر اگر چه به لبهایِ تو نشست

آهسته جان بده که ابالفضل زنده است

در کربلا سپاهِ حرامی چه میکنند

با چشمِ خیره خواهرِ تو دوره می کنند

پوشیه ی زنان حرم پاره می کنند

زنها و دختران همه آواره میکنند

زینب پس از حسین گرفتار میشود

آواره بین کوچه و بازار میشود

امام حسن مجتبی(ع)-مدح




در جهان مفتخر از عزت نام حسنیم

متحیر ز کمالات مقام حسنیم

با عنایات خدا محضر زهرا رفتیم

با ید حیدر کرار به نام حسنیم

جبرئیل از ره ما بال و پرت را جمع کن

ساکن عرش خداییم غلام حسنیم

نسل سلمان رجزش در صف محشر این است

ما مسلمان شدۀ دست امام حسنیم

نا سزا گفته به او یک شبه مستغنی شد

مست و آواره این مشی و مرام حسنیم

لحظۀ سینه زدن جلوه طوفان اما

در عبودیت حق بنده ی رام حسنیم

خون دل خوردن از اول شده سهم شیعه

غرق دردیم ولی تشنه جام حسنیم

امام زمان(عج)-مناجات




برای دیدن روی تو ناله ها دارم

خوشم اگر چه غریبم ولی تو را دارم

تمام سوز دل من ز ناله های شماست

ز درد هجر تو سوز ی در این صدا دارم

گدائی در این خانه آبروی من است

به نام توست اگر ذره ای بها دارم

به نامۀ عملم نیست جز گناه گناه...

ولی به وقت سخن کوهی ادعا دارم

الا امیر سحر ای مسافر صحرا

امید وصل تو را بین هر دعا دارم

به کام خویش چشیدم غم جدایی را

نشان رحمتی از یار آشنا دارم

مرا میان قنوت سحر مَبر از یاد

که احتیاج شدیدی بر این دعا دارم

به آه نیمه شب تو قسم عنایت توست

اگر زبان مناجات با خدا دارم

بیا و نامه اعمالِ من مرور نکن

که بر جبین عرق شرم از شما دارم

بدست خود بده خرج زیارت ما را

هوای بوسه ای از خاک کربلا دارم

امام سجاد(ع)-شهادت



سید الباکینم و در عشق غوغا می کنم

زنده در شهر مدینه یاد زهرا می کنم

من چهل سال است هر لحظه به یاد کربلا

از غم هر روضه ای گریه مجزّا می کنم

پای هر برگ صحیفه نه ، که روضه نامه ام

با سر انگشتی ز خونِ دیده امضا می کنم

رازق الطفل الصغیر و راحم الشیخ الکبیر

با مناجات سحر این روضه افشا می کنم

آب رنگ خون بگیرد تا که هنگام وضو

یادی از زخم لبانِ خشک بابا می کنم

می سپارم بر همه تا نشود ام البنین

صحبت از ضرب عمود و فرق سقا می کنم

تا ببینم بین باغی لاله پرپر می کنند

بی مهابا یاد جسم اربا رابا می کنم

با سئوالی پر کنایه وقت ذبح گوسفند

در دلِ درد آشنا طرح معما می کنم

چون که بابای  مرا لب تشنه ذبحش کرده اند

بر سر این قصه با قصاب دعوا می کنم

گر ببینم دختری مویش گره افتاده است

خیلی آهسته گره از گیسویش وا می کنم

وای زان دم که بینم دختری خورده زمین

گریه ها بر غربت اولاد زهرا می کنم

تا که دیدم برآوردند در بازار شهر

یاد شام و ماجرای خواهرم را می کنم

سرخ موئی گفت دنبال کنیزم، بعد از آن

یاد آن مجلس دو چشم خویش دریا می کنم

امام زمان(عج)-مناجات محرمی


چشم آلوده کجا، دیدن دلدار کجا

دل سرگشته کجا  وصف رخ یار کجا

قصۀ عشق من و زلف تو دیدن دارد

نرگس مست کجا همدمی خار کجا

سرّ عاشق شدنم لطف طبیبانه توست

ور نه عشق تو کجا این دل بیمار کجا

منّتی بود نهادی که خریدی ما را

رو سیه برده کجا میل خریدار کجا

هر کسی را که پسندی بشود خادم تو

خدمت شاه کجا نوکر سربار کجا

کاش در نافله ات نام مرا هم ببری

که دعای تو کجا عبد گنهکار کجا

مِهر من گر که فتد در دل تو می فهمم

شهد دیدار کجا دوریِ از یار کجا

به خدا چون دل زهرا نگران است دلم

یک شه تشنه لب و لشگر بسیار کجا

کاش زینب نرسد کوفه بدون تو حسین

زینب خسته کجا کوچه و بازار کجا

یاد گیسوی رقیه جگرم می سوزد

دست عباس کجا پنجۀ اغیار کجا

حضرت رقیه(س)-شهادت




مرغ بسمل شده ای بال و پرش می سوزد

کودکی زندگی اش در نظرش می سوزد

دختری که وسط خیمه ای گیر افتاده

اولین شعله که آید سپرش می سوزد

سپرش سوخته و چادرش آتش گیرد

تا تکانی بخورد موی سرش می سوزد

بعد از آن قائله دیگر کمرش راست نشد

اثر سوختگی دور و برش می سوزد

تا رسد قطره اشکی سر زخم گونه

ناگهان گوشه چشمان ترش می سوزد

شده ام مثل همان مادر محزونی که

همه شهر ز آه سحرش می سوزد

عمه؛ آن شب که مرا روی هوا می آورد

ریشۀ موی سرم بین اثرش می سوزد

تا ترک های لب تشنه بابا دیدم

جگرم گفت: هنوزم جگرش می سوزد

بعد از آنی که لبانم به لبانش چسبید

سینه ام از نفس شعله ورش می سوزد

امام حسین(ع)-مناجات



از همان صبح ازل راهم فقط راه شماست

هر چه سوز ناله دارم من ز یک آه شماست

سید الاذکار عالم چیست جز نام حسین؟

این اصول مکتب عشاق درگاه شماست

ماه مهمانی حق با آن فیوضات عظیم

سائل یک شب عزاداری در ماه شماست

بر غلامی حریمت کی لیاقت داشتم

این نشانی از عنایات سحرگاه شماست

ناز چشمان تو عالم را وهب سیرت کند

تازه این یک گوشه از فیض گذرگاه شماست

این جهان ظرف تجلیات ذاتت را نداشت

عرصۀ محشر نمایشگاهی از جاه شماست

واقعاً من آن غلامی که تو خواهی نیستم

در مقامی که شهید، آن یار دلخواه شماست

واجب العین است سر دادن برای حفظ دین

این شعار عاشقان و عبد آگاه شماست

کاملاً در کربلا تصویر شد معراج خون

با تنی بی سر ز جان سیر الی الله شماست

در کنار گودی مقتل " اله الحامدین"

محو در تفسیری از الحمدالله شماست

امام حسین(ع)-مناجات محرمی




حمد، لله صاحبِ قلبی پریشانم حسین

باز هم بر سفرۀ عشق تو مهمانم حسین

همنوا با خواهرت، تسکین قلب مادرت

هر تپش قلبم نوا دارد حسین جانم حسین

سائل دولت سرای روضه خوانان توام

شاهد این مدعایم چشم گریانم حسین

گرچه از زخم زبان آزرده ام اما بدان

تا قیامت پا رکاب عشق می مانم حسین

شد محرّم حجّ عشاق و منا کرب و بلاست

کن قبولم که ذبیح عید قربانم حسین

روضه هایت آبرو بخش بساط عالم است

از ازل شد گریه بر تو دین و ایمانم حسین

حُبّ تو سر منشأ انوار «یسعی نورهم»

من به شرط دوستی با تو مسلمانم حسین

روز محشر چون خدا خواهد کند تعریف خویش

از گلویت شاهد تفسیر قرآنم حسین

دفاع مقدس-دو کوهه




سلام ای قبلۀ دلدها دوکوهه

سلام ای وادی الزهرا دوکوهه

سلام ما به صبح و صبحگاهت

نسیم کربلا دارد پگاهت

سلام ما به سرخیِ غروبت

سلام ما به آه ِ سینه کوبت

سلام ما به گردان های لشگر

سلام ما به سردارانِ بی سر

سلام ما به پیکر هایِ در دشت

چه گردان ها که رفت و دسته برگشت

سلام ما به مستان سحر ها

قنوت و چشم گریانِ سحرها

چه ساعاتی که عاشورا شد اینجا

شهادت نامه ها امضا شد اینجا

سلام ما به لبخند شهیدان

به ذکرِ رویِ سربندِ شهیدان

سلام ما به گُم نامانِ  لشگر

به تسبیحاتِ یا زهرایِ معبر

همان هایی که عمری نذر کردند

اگر رفتند دیگر بر نگردند

سلام ما به خاکی که بهشت است

به رویِ آن به خطِ خون نوشت است

به نقدِ جان بیا بازارِ معشوق

تنِ بی سر بیا دیدارِ معشوق

به هرکس اشک و سوز و آه دادند

هم او را پایِ سفره راه دادند

دوکوهه السلام ای خاکِ غربت

مناجاتِ حسینیه همت

دوکوهه خسته و دلگیر هستم

خجل از یار و سر به زیر هستم

دوکوهه این دلم خیلی گرفته

برایِ دیدنِ لیلی گرفته

دوکوهه شهرِ ما شهرِ خدا نیست

کسی با غربت ما آشنا نیست

دوکوهه زندگی ها زندگی نیست

کسی دیگر به فکر بندگی نیست

دوکوهه قلب آقا را شکستند

همه دنبالِ دنیایِ خود هستند

دوکوهه مهدیِ زهرا غریب است

میانِ خیمه در صحرا غریب است

دوکوهه تا که می گیرد دل ما

رویم آرام تا بهشت زهرا

دوکوهه هرشبِ جمعه به زاری

رود هرکس کنارِ یک مزاری

دوکوهه آمدم پیشت بمانم

برایت روضۀ زهرا بخوانم

دوکوهه سینه زن ها را صدا کن

میان داری نما و کوچه واکن

دوکوهه کوچه گفتم وای کوچه

چه می دانیم از معنایِ کوچه

دوکوهه راهِ مادر را گرفتند

تمام ِ هستِ حیدر را گرفتند

دوکوهه مادرِ ما داد می زد

میانِ شعله ها فریاد می زد

دوکوهه پیکرِ او ضربه ها خورد

به واللهِ لگد را بی هوا خورد

دوکوهه پهلویِ مادر شکسته

قلافی بازویِ مادر شکسته

دوکوهه خاک بر چادر نشسته

علی را می کشیدند دست بسته

دوکوهه خوب شد فضه رسید و ....

به دور فاطمه چادر کشید و ...

دوکوهه اهل خانه اهل دردند

همان جا محسن اش را دفن کردند

دوکوهه کن دعا مهدی بیاید

گره از ابروی مادر گشاید

امام زمان(عج)-مناجات




به هر بهانه دلم میل یار دارد و بس

هوای دیدن روی نگار دارد و بس

جوانیم شده رنگ خزان ز هجرانت

به وصل روی تو عاشق بهار دارد و بس

مزن به رویم اگر دست من شده خالی

مکن گله که غلامم شعار دارد و بس

اگر زمانه به طعنه ردم کند غم نیست

که نوکرت دو جهان با تو کار دارد و بس

کرم نما و قدم رنجه کن در این دل ما

که باغ ما دو روان چشمه سار دارد و بس

تمام هستی من مایه سوز عشق تو شد

ولی دوباره هوای قمار دارد و بس

دگر به آینۀ دل تو را نمی بینم

که صحن آینه گرد و غبار دارد و بس

خدا بدون رضایت مرا نمی خواهد

گدا به نام کریم اعتبار دارد و بس

زمین کرببلا وعده گاه نوکر هاست

که در حریم حسین دل، قرار دارد و بس

امام زمان(عج)-ولادت و مناجات




دمی که سیر وجودم الی السما می شد

تمام صفحه ی شعرم پر از خدا می شد

گمان کنم خبر از یار می رسد امشب

که باب فیض الهی به سینه وا می شد

به زخم کهنه ی چشم انتظارها دیگر

نگاه مرحمت دلبری دوا می شد

چه جلوه ای شده بر ظرف کوچک قلبم

که بند بند وجودم ز هم جدا می شد

کنار سفره ی زیباترین مسافر عرش

 قاسم نعمتی

ادامه نوشته