حضرت علی اکبر(ع)-شهادت



دل ز قرص قمر خویش کشیدن سخت است

نازها از پسر خویش کشیدن سخت است

سر زانو کمکم کرد که پیدات کنم

ور نه کار از کمر خویش کشیدن سخت است

مشکل این است بغل کردن تو مشکل شد

تکه ها را به بر خویش کشیدن سخت است

خواستی این پدر پیر خضابی بکند

خون دل را به سر خویش کشیدن سخت است

نیزه بیرون بکشم از بدنت می میرم

خار را از جگر خویش کشیدن سخت است

گر چه چشمم به لب توست ولی لخته ی خون

از دهان پسر خویش کشیدن سخت است

تکه های جگرم هر طرفی ریخته است

همه را دور و بر خویش کشیدن سخت است

بِه، که از گردن من دفن تو برداشته شد

دست از بال و پر خویش کشیدن سخت است

حضرت علی اکبر(ع)-شهادت

مثل بهار مثل غزل آفریدمت

شعری شدی و با كلماتم خریدمت

از دست التماس كنار دلم بمان

مانند باد رفتی و دیگر ندیدمت

می خواستم ببینم اذان صدات را

اما چه دیر مثل همیشه رسیدمت

پیش غروب مثل بلندیِ مأذنه

بعد از غروب خوش قد و بالا ندیدمت

آیینه ای و روی زمین پخش می شوی

دستم شكسته باد، شكسته كشیدمت

از لا به لای اینهمه پا جمع كردمت

روی عبا شبیه ورق پاره چیدمت

علی اكبر لطیفیان

سلام بر جوان حسین علیه السلام



راهی کربلا دل رسوا نمی شود

این نامه جز به دست تو امضا نمی شود

 

ای روح حیدری تو در جان مصطفی

بی تو جمال جلوه زهرا نمی شود

 

آرام قلب حضرت مولا تویی علی

روح حسین بی تو که شیدا نمی شود

 

بالای جسم پاک تو شاه اینچنین سرود

سرو دلم که روی عبا جا نمی شود

 

ای آیه های سوره طه اذان بگو

آرام آیه ی غم بابا نمی شود

 

با رزم های حیدریت دل ز ما ببر

جز تو کسی که تالی مولا نمی شود

 

جز نعره های حیدریت نعره ای علی

چون نعره های حضرت سقا نمی شود

 

پا بوس قبر حضرت خون خدا شدی

شش گوشه بی وجود تو معنا نمی شود

 

ای خاتم نگین سلیمان به دست عشق

مهتاب بی تو جلوه ی شبها نمی شود

 

بی جلوه های شمس رخت والقمر کجاست

تفسیر آیه و ضحها نمی شود

 

بی غمزه ی تو لیلی لیلای کربلا

مجنون که سر سپرده ی صحرا نمی شود

 

ذکر علی علی ز لب ما نمی رود

بی ذکر یا علی دلمان وا نمی شود

 

با ذکر یا علیست که عیسی شفا دهد

ورنه شفا دوای مسیحا نمی شود

 

موسی به جز برای تماشای جلوه ات

چلّه نشین وادی سینا نمی شود

 

یوسف به گرد پای جمالت نمی رسد

دلداده بر تو غیر زلیخا نمی شود

 

"بالای تخت یوسف کنعان نوشته اند

هر یوسفی که یوسف لیلا نمی شود"

حضرت علی اکبر(ع)-مدح و ولادت

حضرت علی اکبر(ع)-مدح و ولادت


امشب به زمین خُلد مخلد شده پیدا

نادیده رخ خالق سرمد شده پیدا

در بیت ولا روی محمد شده پیدا

با خَلق بگوئید که احمد شده پیدا

حق داده به شاه شهدا دسته گل امشب

تبریک بگوئید به ختم رسل امشب

خیزید که حورا غزل عشق سروده

آئید که از کعبه علی جلوه نموده

فرزند حسین بن علی چهره گشوده

دل از پدر و زینب و عباس ربوده

پیداست در او جلوه ی پیغمبر و آلش

گلبوسه گرفته حسن از ماه جمالش

بر، داد به هستی شجر عصمت لیلا

حورا ز بهشت آمده بر خدمت لیلا

انداخت گل از وجد و شعف طلعت لیلا

لبخند زند فاطمه بر صورت لیلا

با آمنه گوئید عروست پسر آورد

سر تا بقدم مثل تو پیغامبر آورد

در ظلمت شب مرغ سحر خوش خبری کرد

خورشید حسین بن علی جلوه گری کرد

بیرون شد و بر نسل جوان راهبری کرد

طفلی که به مخلوق دو عالم پدری کرد

بر خلق صفا داد صفا داد صفا داد

هر درد شفا داد شفا داد شفا داد

او باقی و خوبان دو عالم همه فانیش

پیران همه مرهون عنایت به جوانیش

تا آن سوی عالم اثر لطف نهانیش

صد باغ بهار است به یک برگ خزانیش

او قلب نبی عشق علی جان حسین است

جانش نتوان گفت که جانان حسین است  

زینب شده مبهوت به سیمای نکویش

لیلا زده از پنجه ی دل شانه به مویش

با خنده گشودند همه دیده به سویش

از بوسه ی عباس گل انداخته رویش

تا دید پدر طلعت نورانی او را

بوسید سر و صورت و پیشانی او را

این است که رخ رنگ شد از خون خدایش

این است که بوسند سر و رو، شهدایش

این است که جان همه عالم بفدایش

این است که گفته است معاویه ثنایش

نامش علی و اشبه مردم به رسول است

ریحانه ی ریحانه ی زهرای بتول است

این یوسف لیلاست که یوسف شده ماتش

پیوسته فرستاده ز کنعان صلواتش

هم محو کمال آمده هم محو صفاتش

آثار محمد متجلی است ز ذاتش

یعقوب اگر صورت زیباش ببیند

از شوق دگر در بر یوسف ننشیند

ای خیل ملائک ز سما لاله فشانید

امشب شب عید است همه مدح بخوانید

عیدی خود از یوسف زهرا بستانید

از جام طهورا همگان را بچشانید

با شادی و با خنده و با زمزمه امشب

تبریک بگوئید به زهرا و به زینب

ای سایه ای از قامت و قدِ تو قیامت

وی موکب دل را سر کوی تو اقامت

اسلام ز زخم بدنت یافت سلامت

زیباست بر اندام تو دیبای امامت

لطفی که به سوی حرمت راه بپوئیم

میلاد تو را پیش تو تبریک بگوئیم

تو مهر فروزان سماوات هدائی

تو مثل عمو چشم و چراغ شهدائی

تو زنده به عشقی و در این راه فدائی

تو خون خدا و پسر خون خدائی

با عشق تو ز آغاز سرشته گِلِ میثم

تو در دلی و هست مزارت دِلِ میثم

حضرت علی اکبر(ع)-مدح


 

ای که بر روشنای چهره ی خود

نور پیغمبر سحر داری

نوری از آفتاب روشن تر

رویی از ماه خوبتر داری


تو کدامین گلی که دیدن تو

صلواتی محمدی دارد

چقدر بر بهشت چهره ی خود

رنگ و بوی پیامبر داری


هجرتت از مدینه شد آغاز

کربلا شاهد سلوک تو بود

کوفه چون شام ماند مبهوتت

تا کجاها سر سفر داری


باوری سرخ بود و جاری شد

اولسنا علی الحق از لب تو

چه غرور آفرین و بشکوه است

مقصدی که تو در نظر داری


با لب تشنه بودی و می سوخت

در تف کربلا پر جبریل

وقت معراج شد چه معراجی

ای که از زخم بال و پر داری


از میان تمام اهل جهان

عرش پایین پا نصیب تو شد

عشق می داند و جنون که چقدر

شوق پابوسی پدر داری


شوق پابوسی تو را داریم

حسرت آن ضریح ششگوشه

گوشه چشمی  عنایتی لطفی

تو که از حال ما خبر داری


در مدیح تو از مدایح تو

یا علی هرچه بیشتر گفتیم

با نگاهی پر از عطش دیدیم

حُسن ناگفته بیشتر داری