اجتماعی-سیاسی-محکومیت فتنه 96

اجتماعی-سیاسی-محکومیت فتنه 96

 

منشِ مردم کوفه بخدا در ما نیست

آی مردم بنویسید ، علی تنها نیست

آن دیاری که علی سر به لب چاه گذاشت

به خود حیدر کرار ، که در اینجا نیست

اینکه بر روی لب ماست ، دَم تکبیر است

گر چه از جنس شعار است، ولی انشا نیست

فتنه در نطفه خفه می‌شود اینجا زیرا ...

اصلا انگار کسی آن طرفِ دعوا نیست

قد کشیدیم همه ، زیر عَلَم پس حتما

مقتدای دل ما جز یل تاسوعا نیست

حرفِ صلحِ حسنی را ببرید آنجا که ...

بر لب مردم آن صحبتِ عاشورا نیست

هر کسی فتنه بپا کرد ، خودش می‌داند

اذنِ رهبر اگر امروز رسد ... فردا نیست

چشم بدخواه بیفتد اگر اینجا به علی ...

صاحبِ چشم بداند پس از این بینا نیست

اگر از جانب رهبر برسد فرمانی ...

ذکر لبیک ، به روی لب هر ایرانی‌ست

تقدیم به مدافعان حرم

تقدیم به مدافعان حرم

 

یاد کسی که سوی حرم پر کشید و رفت ...

از قید و بند عشق زمینی رَهید و رفت ...

قُقنوس هم به اوج پَرش غبطه می خورَد

با بالهای عرشیِ عشقش پرید و رفت ...

ماها به گَرد پای جنونش نمی رسیم

حسرت میان این دل مان آفرید و رفت ...

بیدار شد ز خواب عَدَم ، صبحِ زودِ زود

فرزند خردسال خودش را ندید و رفت ...

جز "صاحِبُ الحَرَم" به کسی دل نبسته بود

دل را ز خانِمان خودش هم برید و رفت ...

یک دَم حواس گوشِ خودش را نکرد ، پرت

بانگِ "انا الغریبِ" حرم را شنید و رفت ...

یک جمله روضه خواند ، ز غمهای کربلا

از داغ هتکِ حُرمت زینب خمید و رفت ...

جان را به قیمت حرمش داشت می فروخت

ارباب آمد و همه اش را خرید و رفت ...

ما کوچه باز کرده و هِی سینه می زدیم

او از میان کوچه ی هیئت دوید و رفت ...

ما سینه می زدیم و سپر کرد ، سینه را

بر قله ی حقیقت روضه رسید و رفت ...

عزم سفر به سوی خدا داشت ، آن جوان

شد پیشوندِ اسم قشنگش "شهید" و رفت