زینب که از خدا صلوات مکررش

زینب که بعد فاطمه خوانند کوثرش

 

آن شیردخت شیر الهی که گفته اند

در خاندان شیر خدا شیر دیگرش

 

این است آن سلاله ي زهرا که انبیا

گلبوسه می نهند به قبر مطهرش

 

زهرای دومی که نشد در تمام عمر

عباس بی اجازه نشیند برابرش

 

علامه ی معلمه نادیده ای که بود

تیغ سخن به خطبه چو شمشیر حیدرش

 

هفتاد داغ بر جگرش بود، باز هم

لرزید کوفه از کلمات چو تندرش

 

راس حسین خطبه ي او را چو می شنید

میکرد افتخار که این است خواهرش

 

از خِشتِ مسجد کوفه ندا رسید

این شیر زن علیست به بالای منبرش

 

کرب و بلا و کوفه و شهر دمشق، نه

گردید کل عالم هستی مُسَخرش

من غلام قمرم