امام حسین(ع)-مناجات اول مجلس

امام حسین(ع)-مناجات اول مجلس

 

قطره ای ام که زدم بر لب دریا لب را

باز کردم به ثنا گوییتان تا لب را

مردگان زنده نگردند تعجب دارد

چونکه تر کرده به نام تو مسیحا لب را

روی دستان علی ع بودی و آرام گذاشت

روی پیشانی تو ام ابیها لب را

با رفیقان خودش مانده چه گوید فطرس

چشم و ابروی تو را شرح دهد یا لب را

هر چه در جام نبی بود به جان تو چکید

تا به انگشت رساندی به تقلا لب را

شاعر از مدح رسیده به سری که بر نی

آیه میخواند و مردم به تماشا لب را

"اَم حَسِبتَ . . . عَجَباً" کهف کجا ؟کرببلا؟

تشنگی کرده چنین پر ترک آیا لب را

آب را روی تو بستند ولی در واقع

بست بر آب روان حضرت سقا لب را

این که دندان تو را سنگ شکسته یعنی

بعد پیشانی و ابروی تو حتی لب را

تکه های بدن اکبر خود را جُستی؟

کرده ای در وسط معرکه پیدا لب را؟

گوش تا گوش علی پاسخ "هل من ناصر"

حنجرش کرده به لبیک ز لب وا لب را

چه کند در تهِ گودال اگر نگذارد

روی رگهای گلو زینب کبری لب را

خیزران شد قلم شاعر "كَأ ساً ناوِل"

تا به املاء جدیدی کند انشا لب را

ای سه سالست که با غصه نوازش میکرد

گیسوی سوخته را ، چشم ترت را ، لب را

عده ای آمده از غارت معجر گفتند

بهتر آنست بدوزند در اینجا لب را

آرزوی شب و روزم به خدا این شده است

برسانم به کف صحن تو آقا لب را

در پی زلزله غرب کشور

 

 

بار غم است و تن من ، این شانه طاقت ندارد

این شانه با بیستونت اصلا شباهت ندارد

فرهاد افتاده از پا رفته است در خواب شیرین

آوار بلعیده او را اما شکایت ندارد

وقتی زمین حرف خود را اینگونه با آسمان گفت

فهمیدم او مثل ماها یک جای خلوت ندارد

هر کس که دلخون نباشد ، از گریه جیحون نباشد

فرزند ایران نباشد یعنی که غیرت ندارد

ایران من سر سلامت ایران من تسلیت باد

عمریست که کوه و دشتت یک خواب راحت ندارد

یک عده ای میخرند و یک عده ای می فروشند

کالایشان این میانه جانی که قیمت ندارد

آوار و آوار و آوار ، تکرار و تکرار و تکرار

تکرار این زخم بسیار آیا که حیرت ندارد؟

ایکاش مردی می آمد آن وقت با من به نجوا

می گفت این غصه ، قصه است یعنی حقیقت ندارد