حضرت زینب(س)-در مسیر کوفه و شام

 

 

راس تو را به روی نی ، هرچه نظاره می کنم

سیر نمی شود دلم ، نگه دو باره می کنم

ز اشک و آه سینه ام ، میان آب و آتشم

چو با توام ، از این میان کجا کناره می کنم

گمان کنند دشمنان ، نیست به کام من زبان

ز دور بسکه با سرت ، به سر اشاره می کنم

به دختران خود بگو که گوشواره ها چه شد

گریه به گوشواره نی ، به گوش پاره می کنم

هم سر تو بر سر نی ، هم سر اکبرت زپی

گاه نگاه نگاه سوی مه ، گه به ستاره می کنم

رخت به خون که رنگ زد ؟ آینه را که سنگ زد

خنده زآه خویشتن به سنگ خاره می کند

حضرت زینب(س)-در مسیر کوفه و شام

 

 

راس تو را به روی نی ، هرچه نظاره می کنم

سیر نمی شود دلم ، نگه دو باره می کنم

ز اشک و آه سینه ام ، میان آب و آتشم

چو با توام ، از این میان کجا کناره می کنم

گمان کنند دشمنان ، نیست به کام من زبان

ز دور بسکه با سرت ، به سر اشاره می کنم

به دختران خود بگو که گوشواره ها چه شد

گریه به گوشواره نی ، به گوش پاره می کنم

هم سر تو بر سر نی ، هم سر اکبرت زپی

گاه نگاه نگاه سوی مه ، گه به ستاره می کنم

رخت به خون که رنگ زد ؟ آینه را که سنگ زد

خنده زآه خویشتن به سنگ خاره می کند

امیرالمومنین(ع)-بستر شهادت



کنار من، صدف دیده پر گهر نکنید

به پیش چشم یتیمان، پدر پدر نکنید

توان دیدن اشک یتیم در من نیست

نثار خرمن جان علی، شرر نکنید

اگر چه قاتل من کرده سخت بی مهری

به چشم خشم، به مهمان من نظر نکنید

اگر چه بال و پرکودکان کوفه شکست

شما چو مرغ، سر خود به زیر پر نکنید

از آن خرابه که شب ها گذر گه من بود

بدون سفرۀ خرما و نان گذر نکنید

به پیرمرد جذامی سلام من ببرید

ولی ز مرگ من او را شما خبر نکنید

امیرالمومنین(ع)-ضربت خوردن

 


ای خواب به چشمی که نمی خفت بیا

ای خندۀ غنچه ای که نشکفت بیا

دیوار و در کوفه زبان شد که مرو

امّا چه کنم فاطمه می گفت بیا

  کشته شد محسن و آنان که تماشا کردند

حضرت زهرا(س)-شهادت

 

کشته شد محسن و آنان که تماشا کردند

 سند تیر به اصغر زدن امضا کردند!

بعد پیغمبر اسلام چها کرد امت

 که دو تا قامت محبوبه‏ی یکتا کردند!

آب غسلش نشده خشک، عجب امت دون

 قدر دانی ز عزیز شه بطحها کردند!

در گرفت آتش و، زهرا و پسر در پس در

 کو زیانی که بگویم چه به زهرا کردند؟!

زده بودند به لب ها چو همه قفل سکوت

 چاگران، خیره شده حمله به مولا کردند

باغبان بند به گردن، گل و غنچه‏ی پرپر!

 گلشن خرّم طاها همه یغما کردند

تا که آن شیر زن از شیر خدا کرد دفاع

 چه بگویم که چه برنامه‏یی اجرا کردند؟!

کودکان گه به پدر، گاه به مادر نگران

 دست کوچک به سما برده، خدایا کردند!

علی انسانی