امام علی(ع)-مدح

 

 

آن کسی که شراب می‌نوشاند به شما در الست من بودم

اولین باده خور خود ساقی است، اولین مرد مست من بودم

در ازل نور او که شد پیدا، تا صدا زد: که این منم لیلا

اولین عاشقی که پیمان با لب پیمانه بست من بودم

روز خیبر که اهل منسب ها در فرارند پشت مرکبها

آن که لرزاند پشت مرحب ها ذوالفقاری بدست من بودم

لرزه افتاد بر تن خیبر تا زدم داد: این منم حیدر

آن که بر شانه‌های پیغمبر لات و عُزّا شکست من بودم

من علی از علی چه می‌دانی؟ من علی معنی مسلمانی

پادشاهی که کنج ویرانی با گدایان نشست من بودم

شاه عشقم نشسته بر صدرم، شیر احزاب و حیدر بدرم

عالِمی که بلندی قدرم راه دل را نبست من بودم

یک نفر رد شد از دل دریا، دیگری مرده زنده کرد اما

سرو نازی که بین این گل ها  از همه بهترست من بودم

عشق نسلی به نسل با من بود آدم از روز وصل با من بود

عالم از ذات و اصل با من بود تا جهان بود و هست من بودم

مام علی(ع)-مدح

 

 

ذوالفقاری که حق به لب دارد

روح از مشرکان طلب دارد

ذوالفقاری که برق تا می‌زد

لشکری صف نبسته جا می‌زد

شکل لا بود و از فنا می‌گفت

با علی بود و از خدا می‌گفت

تا که در دستهای حیدر بود

صحنه‌ی رزم، روز محشر بود

تیغ در پنجه‌های حیدر گشت

یک نفر آمد و دو تا برگشت

تیغش از بس سبک رها شده بود

تن دوان بود و سر جدا شده بود

تن دوان بود و بی خبر که چه شد؟

در هوا گیج مانده سر که چه شد؟

تا علی عزم سر زدن کرده

ملک الموت هم کم آورده

ضربدر بین ضربه‌ها می‌زد

اینچنین سر دو تا دو تا می‌زد

با هم افتد دو سر، نگو لاف است!

کمترش پیش حیدر اسراف است

شیر مست است و تیغ در دستش

جام در دست و عشق سر مستش

شور مولاست این ولی از توست

فاطمه! مستی علی از توست

امام زمان(عج)-مناجات

 

 

قل اعوذ برب عاشق‌ها ... مَلِک الناس، الهِ عاشق‌ها

قل اعوذُ ... از اینکه دنیا را بزند آتش، آهِ عاشق‌ها

عین، شین، قاف، واژه‌هاشان را این حروف سفید می‌سازند

حرف‌های سیاه پیدا نیست، روی تخته سیاه عاشق‌ها

ای خدایی که اهل اسراری، که سحرها همیشه بیداری

که خودت عاشقی، خبر داری از دلِ بی‌پناه عاشق‌ها،

بعد از این روزهای در زنجیر، درد این طعنه‌های بی‌تاثیر

برسان مرد مهربانی که بُگذرد از گناه عاشق‌ها

برسان مرد مهربانی که، بر خلاف رسوم عاقل‌ها

بی تجمل، به تخت بنشیند، بشود  پادشاه عاشق‌ها

به بهانه روز قدس

 

 

خودش را وارث ارض مقدس خوانده این قابیل

جهان وارونه شد؛ اینبار با سنگ آمده هابیل

نگین دست شیاطین و سلیمان اشک می‌ریزد

و با فرعون می‌خندند فرزندان اسرائیل

برای کودکان، این قومِ برتر هدیه‌ها دارند:

هزاران خوشه آتش سامری آورده با زنبیل

لب خاخام‌ها تورات را وارونه می‌خامد!!

و ژان پل می‌زند، رد می‌شود از غیرت انجیل

درون آتش نمرودها اینبار می‌سوزد

گلوی «الخلیل» از ذبح فرزندان اسماعیل

بیا ای تک سوار سبز! با چشمان زیتونی

سحرگاهی نظر کن بر شب چشم انتظار ایل

و «سبحان الذی اسرا» بخوان تا «مسجد الاقصی»

بخوان! ای خواندنت شیرین تر از تنزیل جبرائیل

عصا بردار تا از شرق، یاران محمد را

شبانه بگذرانی از فرات اینبار جای نیل

فلسطین جوجه‌های کوچکش حالا ابابیل‌ند

و خواب آخر پاییز می‌بیند سپاه فیل