حضرت زهرا(س)-مدح و شهادت

حضرت زهرا(س)-مدح و شهادت

 

نبض صبح بهار با زهراست

گردش روزگار با زهراست

دو جهان خالقش خداست ولی

همهء اختیار با زهراست

خلق هستی به یُمن بودن اوست

این همه اعتبار با زهراست

به کریم کریم ها سوگند

کرم بی شمار با زهراست

در نجف میهمان فاطمه ای

برکت آن دیار با زهراست

به علی می خورم قسم در جنگ

قدرت ذوالفقار با زهراست

در صراط ولایت حیدر

قدم استوار با زهراست

مرتضی بود و یک دل شیدا

و آن دل بی قرار با زهراست

روز محشر سقیفه ها خجل و

پرچم افتخار با زهراست

ماجرای فدک گذشت اما

بعد از آن چشم تار با زهراست

پشت در ناله زد که: یا مهدی...

علم انتظار با زهراست

روز آخر به فضه گفت امروز

بین این خانه کار با زهراست

گر چه از زخم و درد لبریزم

کمکم کن فقط که برخیزم

تقدیم به مدافعان حرم به خصوص شهید محسن حججی

تقدیم به مدافعان حرم به خصوص شهید محسن حججی

 

گفتند که آرزو؟ خبر دادی: رفت...

گفتند هوس؟ تو  هم که پر دادی رفت

گفتند که عشق را؟جوابی داری؟

دیدند زمین خوردی و سر دادی رفت

به مناسبت روز جهانی قدس

 

هر چند در شهر خودت تنهایی ای قدس

اما امید مردم دنیایی ای قدس

هم قبله و قلب نخستین در دل توست

هم اهل سرِّ لیلة الأسرایی ای قدس

تنها نه در چشمان گریان فلسطین

در چشم اهل آسمان زیبایی ای قدس

پیغمبر ما روی چشم تو قدم زد

تو میزبان حضرت طاهایی ای قدس

غمگین مشو باید که سر بالا بگیری

تو خاکِ پاکِ مسجد الأقصایی ای قدس

دور و بر تو لشگر شمر و یزید است

یک قطره از دریای عاشورایی ای قدس

صهیون همان فرزند فرعون است آری

امروز تنها وارث موسایی ای قدس

با دست فرعون کودکانت گشت پرپر

گهواره ها شد خالی از لالایی ای قدس

فرزندهایت را به خاک و خون کشیدند

از خون دلبندان خود دریایی ای قدس

امروز اگر دست ستم رحمی ندارد

اما در آخر می رسد فردایی ای قدس

فردای ما موعود دارد غم ندارد

فردا صدایت می رسد تا جایی ای قدس

فردا تمام شهر تو آباد گردد

با دست مهدی زنده و برپایی ای قدس

مناجات با خدا

 

خدایا رسیدم به درگاه تو

رسیدم به پابوسی ماه تو

تو هستی نگهدار من دائماً

منم عبد فصلی و گه گاه تو

تو هستی همانی که می خواستیم

ولی ما نبودیم دلخواه تو

تو بودی به هر جا صدایت زدم

ولی من نبودم به همراه تو

تو با ما همه جوره راه آمدی

ولی ما نرفتیم در راه تو

در این چند روزی که رفته فقط

منم مورد خشم و اکراه تو

من و اُنس با یاد تو روز و شب

من و نام زیبای الله تو

تمامی ترس من این نکته است

که روزی نگیرد مرا آه تو

تو را خواندم و می کشم آه آه

تو هم یاد فرما مرا گاه گاه

ذلیل و حقیر و گرفتار من

همان مجرم رفته بر دار من

صفای دل و سایه سر خدا

همان بد زبان عبد دربار من

قوی و غنی و طلبکار تو

ضعیف و فقیر و بدهکار من

دعا تو شفا تو پرستار تو

همیشه پریشان و بیمار من

همیشه تو هستی صدا می زنی

همیشه تو صد بار و یک بار من

به پای دلم چشم بیدار تو

برای گنه مانده بیمار من

خداوند تواب و ستار تو

ولی عبد در حال تکرار من

حیا تو وفا تو هوادار تو

ولی بی حیایی بسیار من

تحمل خدا و تغافل خدا

و آن عبد انگار نه انگار من

تو بنده نواز و تو آغوش باز

سر افکنده و عبد فرّار من

اگر این همه بد شدم من ، درست

خدایا خلاصه امیدم به توست

امیرالمومنین(ع)-مناجات-بستر شهادت

 

 

من و بهانه نجف

به لب ترانه نجف

خدا کند سفر کنم

به آستانه نجف

دل از دلم ربوده است

ماه شبانه نجف

دل من و زیارت

شاه یگانه نجف

مست و خرابم از میِ

شرابخانه نجف

کرده دلم چه عادتی

به آب و دانه نجف

از همه کس جدا شدم

گدای مرتضی شدم

من و نگاه مرتضی

جمال ماه مرتضی

منم گدای بی کس و

پر از گناه مرتضی

منِ فقیرِ خسته و

پناهگاه مرتضی

شکسته قلب آسمان

از آه آه مرتضی

به کوفه هیچ کس نزد

سری به چاه مرتضی

کسی نداشت تا شود

رفیق راه مرتضی

زمانه ای عجیب بود

غریب و بی حبیب بود

مونس هر سحر تویی

به ناله ها اثر تویی

نوح کجا علی کجا

گریۀ بیشتر تویی

دلیل مجتبی اگر

شده است خونجگر تویی

تو شاهد جسارتی

مقتل معتبر تویی

شاهد داغدیدۀ

کشتۀ پشت در تویی

همسفر کبوتر

شکسته بال و پر تویی

تویی امام فاطمه

بر تو سلام فاطمه

کنار ما بمان ، مرو

به لب رسیده جان ،مرو

به روی بام خانه ام

بیا بده اذان ، مرو

عمود آسمان من

به سمت آسمان ،مرو

ای پدر یتیم ها

پناه کودکان ،مرو

بمان کنار زینبت

تویی مرا امان ، مرو

اگر چه قامتت پدر

ز غم شده کمان ،مرو

به خواهشم نظر نما

از این سفر حذر نما

اشک مریز دخترم

ناله نزن برابرم

رسیده نوبت علی

وقت سحر مسافرم

نگاه کن عزیز من

به این نگاه آخرم

ببین میان چشم من

جمال ماه همسرم

فاطمه می زند صدا

علی بیا منتظرم

تو دیده ای زینب من

چه آمده است بر سرم

قسم به ذات کبریا

ز غصه می شوم رها

بیا بخاطر خدا

مزن شرر دل مرا

چنین مسوز زینبم

مریز اشک بی صدا

اگر به پیش چشم تو

فرق سرم شده دو تا

وای به لحظه ای که در

میان دشت کربلا

تو شاهدی به روی تل

که می شود سری جدا

تنی فتاده غرق خون

سری به روی نیزه ها

تو می زنی صدا حسین

ذبیح بالقفا حسین

***

مناجات با خدا

 

 

ای که می گویی خدایا در به رویم باز کن

من گشودم در بیا حالا تو کمتر ناز کن

دوست دارم عمر تو با معصیت پایان نگیرد

پس بیا آغوش من راه ثواب آغاز کن

ای زمینگیر گناهان ای شکسته بال و پر

بار عصیان را بریز از دوش خود پرواز کن

زرق و برق زندگیِ تو ندارد فایده

خویش را با بندگی در پیش ما ممتاز کن

من نمی گویم که با ما گفتگو کن دائماً

لاأقل دردی اگر داری به ما ابراز کن

بد مگو از ما، تو را من دوست دارم عبد من

خوبی ما را ببین بعداً دهان را باز کن

راه حل مشکلت را با کلید یا علی

می دهم دست خودت حالا برو اعجاز کن

با علی مومن بمان و با علی قرآن بخوان

سیر کن آیات ما را، کشف صدها راز کن

با علی بالا بیا آری به عرش ما بیا

بعد از آن با چشم حیدر سیر چشم انداز کن

مناجات با خدا   

 

ای که می گویی خدایا در به رویم باز کن

من گشودم در بیا حالا تو کمتر ناز کن

دوست دارم عمر تو با معصیت پایان نگیرد

پس بیا آغوش من راه ثواب آغاز کن

ای زمینگیر گناهان ای شکسته بال و پر

بار عصیان را بریز از دوش خود پرواز کن

زرق و برق زندگیِ تو ندارد فایده

خویش را با بندگی در پیش ما ممتاز کن

من نمی گویم که با ما گفتگو کن دائماً

لاأقل دردی اگر داری به ما ابراز کن

بد مگو از ما، تو را من دوست دارم عبد من

خوبی ما را ببین بعداً دهان را باز کن

راه حل مشکلت را با کلید یا علی

می دهم دست خودت حالا برو اعجاز کن

با علی مومن بمان و با علی قرآن بخوان

سیر کن آیات ما را، کشف صدها راز کن

با علی بالا بیا آری به عرش ما بیا

بعد از آن با چشم حیدر سیر چشم انداز کن