مناجات با خدا

 

روح من سخت زمینگیر شده، کاری کن

از هوس بسته به زنجیر شده، کاری کن

پای طولِ اَملم توبه نکردم عمری

دل من از گنهم پیر شده، کاری کن

بس که دستم جلوی غیر دراز است، دلم

غافل از منشأ تأثیر شده، کاری کن

فکر تنهایی قبرم به سرم افتاده

مهربانا چه کنم؟! دیر شده، کاری کن

سال ها دوری از یوسف زهرا سخت است

دوری اش بغض گلوگیر شده، کاری کن

دل، گرفتار علی هست و خمار نجفش

زود با این دلِ تسخیر شده کاری کن

شب جمعه است، اجازه بده با گریه دلم

بشود طیب و تطهیر شده، کاری کن

ناله زد زینب کبری چه کنم یا جداه؟!

روضه هایت همه تفسیر شده، کاری کن

یاعلی... رفته ام از حال، ببین که پسرت

دفن در نیزه و شمشیر شده، کاری کن

آه، یا فاطمه... با خنجر کُندش قاتل

سوی گودال سرازیر شده، کاری کن

امام حسین(ع)-شهادت

امام حسین(ع)-شهادت

 

از نفاق بی فضیلت ها، فضیلت کشته شد

خاک عالم بر سرم دریای رحمت کشته شد

بی بصیرت ها به قصد قُرب سنگش می زدند

زینت دوش نبی از جهل امت کشته شد

چند عضو حضرتش از تشنگی حسی نداشت

عاقبت هم با لبان تشنه حضرت کشته شد

هرچه تیر و نیزه مانده بود رویش ریختند

با هزار و نهصد و چندین جراحت کشته شد

آه از آن حرفی که فرموده است مولانا الرضا

روز عاشورا عزیز ما به ذلت کشته شد 

گفته مقتل خنجری کُند از قفا با ضربه ها...

نصّ مقتل گفته آقا با مشقت کشته شد

دختری که معجرش آتش گرفته ناگهان

زیر سم اسب، در هنگام غارت کشته شد

خواهری با دست بسته در کناره ناقه گفت:

ساقی لشگر کجایی، شرم و غیرت کشته شد

قاسم و عباس و جعفر، اکبر و عون و حسین

هرچه مَحرم داشتم، در چند ساعت کشته شد

امام زمان(عج)-مناجات فاطمی

 

 

سلام صاحب الزمان، سلام بر حریم تان

به صد امید هر سحر سلام می دهیم تان 

بهار می شود دل خزان برگ ریزمان

صبا اگر بیاورد به شهر مان شمیم تان

خودت به فکر ما همیشه از قدیم  بوده ای

دلم خوش است بر همین کرامت قدیم تان 

مرا که بین ظلمت زمانه غرق گشته ام

به جبر هم شده ببر به راه مستقیم تان

همیشه همنشین این دل شکسته ام شدی

اگرچه کوچکم برای منصب ندیم تان

اگر تو را قسم دهم مرا قبول می کنی؟!

به اضطراب زینب و به مادر کریم تان... 

به جای روضه یک سؤال می کنم فقط همین

سؤال می کنم از آن مصیبت عظیم تان 

میان این همه صحابه ی نبی چرا کسی

جلو نیامد و نشد مدافع حریم تان؟!

حضرت زهرا(س)-مدح و شهادت

 

 

این اشک که خود گوشه ای از رحمت زهراست

عرض ادب کوچک ما ساحت زهراست

آن کس که پیمبر به دو دستش زده بوسه

او اُم ابیهای نبی حضرت زهراست

فضه که خودش محرم اسرار الهی است

فخرش شده این رتبه که در خدمت زهراست

پاهای ورم کرده و چشمان پر از اشک

در وقت عبادات و دعا خصلت زهراست

نان پختن زهرا دل ما را علوی کرد

بنده شدن ما اثر برکت زهراست

فردا که خلایق همه در حال فرارند

امید دل ما، نظر رحمت زهراست

نگذاشت علی بی کس و بی یار بماند

آرامش حیدر، نفس راحت زهراست

بستند درِ خانه به رویش همه ی شهر

این گوشه ای از درد و غم غربت زهراست

خورشید پُر از نور علی از چه گرفته؟!

این سایه دگر چیست که بر صورت زهراست؟!

امام زمان(عج)-مناجات

امام زمان(عج)-مناجات

 

آبرویم را سرِ این نفس، آسان می برم

مرگ را از خاطرم هنگام عصیان می برم

تشنه ی معرفتم، این سو و آن سو می روم

بهره ای اصلا از این دریای قرآن می برم؟!

بنده ای حیرانم و جای کلام صاحبم

از کلام دیگران بی فکر، فرمان می برم

لوح دل، بی آب دیده از گنه عاری نشد

اشک را با غفلتم از کوی مژگان می برم

بعد از این حالا که یوسف هم خریدارم نشد

چون زلیخا، خون جگر، سر در گریبان می برم

من نمی بینم، نمی دانم، نمی فهمم ولی

بهره ها از او در این دوران هجران می برم

گرچه در هفته فقط یک جمعه یادش می کنم

از دعایش روز و شب سود فراوان می برم

بی پناهم، هر کجا رفتم جوابم کرده اند

پس پناهم را به دربار خراسان می برم

جام جانان را همیشه با وضو سر می کشم

نام سلطان را فقط با چشم گریان می برم

کربلا می خواهم و با صد امید و آرزو

حاجتم را محضر آقا رضاجان می برم

با توسل بر غم زهرا به مشهد می روم

با توسل راه در دربار سلطان می برم

ننگ بر اهل مدینه که علی فرموده است:

همسرم را با قد خم بیت الاحزان می برم

حضرت عباس(ع)شهادت

 حضرت عباس(ع)شهادت-مناجات با خدا-شب جمعه

 

لال و مبهوت شدم، ناله ی شبگیرم کن

شده ام خوابِ پر از واهمه، تعبیرم کن

ای نم اشک که از چشم ترم می افتدی

نزد الله، پشیمان شده تصویرم کن

راه درمان شدنم دست خودم نیست، طبیب

 شده ام دردِ معما شده، تدبیرم کن

یا مرا زود بغل کن جلوی چشم همه

یا بیا پیش نگاه همه تحقیرم کن

ننگ بر من به کسی غیر علی رو بزنم

از همه جز اسد الله، خدا سیرم کن

سر و پا معصیتم، باز به دستان علی

به مناجاتِ شب فاطمه تطهیرم کن

از همان کودکی ام نذر حسینیه شدم

بین دربار حسین بن علی پیرم کن

گر دلم نیّت طوفِ حرمی دیگر کرد

پای من را بشکن، در غل و زنجیرم کن

پا برهنه ببرم کرب و بلا، بعد از آن

وسط صحن ابالفضل زمینگیرم کن

***

مَشک من را زده اند آبرویم ریخته است

دست تقدیر بیا زود پُر از تیرم کن

من قمر بودم و مُنشَق شدم از ضرب عمود

آسمان، روی سنان سوره ی تکویرم کن

امام زمان(عج)-مناجات   

 

آبرویم را سرِ این نفس، آسان می برم

مرگ را از خاطرم هنگام عصیان می برم

تشنه ی معرفتم، این سو و آن سو می روم

بهره ای اصلا از این دریای قرآن می برم؟!

بنده ای حیرانم و جای کلام صاحبم

از کلام دیگران بی فکر، فرمان می برم

لوح دل، بی آب دیده از گنه عاری نشد

اشک را با غفلتم از کوی مژگان می برم

بعد از این حالا که یوسف هم خریدارم نشد

چون زلیخا، خون جگر، سر در گریبان می برم

من نمی بینم، نمی دانم، نمی فهمم ولی

بهره ها از او در این دوران هجران می برم

گرچه در هفته فقط یک جمعه یادش می کنم

از دعایش روز و شب سود فراوان می برم

بی پناهم، هر کجا رفتم جوابم کرده اند

پس پناهم را به دربار خراسان می برم

جام جانان را همیشه با وضو سر می کشم

نام سلطان را فقط با چشم گریان می برم

کربلا می خواهم و با صد امید و آرزو

حاجتم را محضر آقا رضاجان می برم

با توسل بر غم زهرا به مشهد می روم

با توسل راه در دربار سلطان می برم

ننگ بر اهل مدینه که علی فرموده است:

همسرم را با قد خم بیت الاحزان می برم

حضرت زینب(س)-مصائب کوفه و شام از زبان حضرت رقیه(س)

 

 

از آن طرف قمرش روی نیزه کامل شد

از این طرف سرت از روی نیزه نازل شد

غروب روز دهم بود عمه ام افتاد

عبای خونی تو تا به دوش قاتل شد

تمام اهل حرم را سوار محمل کرد

عمو نبود... پدر، کارِ عمه مشکل شد

میان کوفه همه زیر لب به هم گفتند:

عقیله همسفر مشتی از اراذل شد

تمام دشت بهم ریخت آن زمانی که

نگاهت از روی نی سوی عمه مایل شد

چکید خون سرت... خواهرت دلش خون شد

گواه این سخنم خون و چوبِ محمل شد

به جای تک تک ما عمه کعب نی خورده

برای تک تک ما مثل شیر حائل شد

خدا کند که پدر جان ندیده باشی تو

چگونه دختر حیدر به شام داخل شد

هزار خطبه ی قرّاء خوانده خواهر تو

جواب این همه خطبه فقط کف و کِل شد

عقیله، کعبه ی غم، قبلةُ البرایا* بود

ز اشک نیمه شبش خاک دشت ها گِل شد

میان نافله ها یاد مادرش می کرد

همیشه روضه ی او برکت نوافل شد

اگرکه پیر شدم، عمه ام مقصر نیست

گمان نکن که دمی از رقیه غافل شد

امام جواد(ع)-مدح

 

 

هرکس که تاج مهر تو بر سر ندارد

از سجده ی گمراهیش سر بر ندارد

سرمایه ی عشق شما راه نجات است

بیچاره هر کس عشق تو در سر ندارد

لازم نکرده که مرا فردا بخوانند

جنت اگر از نامتان سردر ندارد

باب الجوادی مطمئنا هست آن جا

محشر از این در هیچ بالاتر ندارد

گشتم ولی دنیای شیعه از تو آقا

مولود پر خیر و مبارک تر ندارد

کوری چشم دشمنان إبنُ الرضایی

کی گفته سلطانم علی اکبر ندارد؟

دردانه ی سلطان طوسی یا محمد

والیِ ما غیر از شما دلبر ندارد

عطری که از ذکر لبت در شهر پیچید

عود و گلاب و نافه و عنبر ندارد

در کودکی در قله های علم بودی

علم تو را عیسای پیغمبر ندارد

گشتم ولی هم ارزش خاک عبایت

در ارض و در افلاک سرتاسر ندارد

فهمیده ام از نامه ی سلطان، که عالم

کُنْیه نکوتر از اباجعفر ندارد

در کاظمینت هر کسی آمد دلش ماند

راهی بجز این راه تا آخر ندارد

"وَ انْظُرْ إِلَیْنَا نَظْرَهً ..." عیدی همین بس

عالم بجز چشم شما محور ندارد

می دوزد آخر چشم خود را بر دو دستت

مرغی که در وقت پریدن پر ندارد

محشر بفهمد جایگاهِ عصمتت را

هرکس تو را در این جهان باور ندارد

مناجات با خدا   

 

از دلم زنجیر عشق این و آن را باز کن

من به پایان آمده کارم، خودت آغاز کن

شوق وصل تو مرا کشته است بس کن ای حبیب

با دلم بازی نکن این قدر... در را باز کن

بی نیازِ مطلقی اما ز باب عاشقی

گفته ای: "من می خرم... بنده برایم ناز کن"

من صدایم در نمی آید... خجالت می کشم

در مناجاتت مرا داوود خوش آواز کن

هر شبم بی ذکر و یادت طی شد و عمرم گذشت

تو بیا و امشبم را یک شب ممتاز کن

من جوانی کرده ام آخر سرم خورده به سنگ

با دو دست رحمتت قدری سرم را ناز کن

معجزه می خواهد آخر این دل آلوده ام

با ولای مرتضی در سینه ام اعجاز کن

یا قدیمَ المَنِّ وَ الرَّحْمَة بِمَولانا الحُسَین 

جلوه ی رحمانی ات را باز هم ابراز کن

سینه زن! گیرم که بالت را شکسته معصیت

یک حسین امشب بگو تا کربلا پرواز کن

فاطمه روضه گرفته، ای خدا لطفی کن و...

...بهر یاری کردنش چشم مرا سرباز کن

"سنگ هم خوردی عزیزم پیرهن بالا نزن

چاره ای بر تیر آن ملعون تیر انداز کن

دستبافم را به غارت برده اند، ای بی کفن

چادر من را بگیر و زود رو انداز کن"