در غم کشته شدگان سانحه نفت‌کش سانچی

 

 

نه تنها در دل آتش تن دریادلان سوزد

که با دریادلان هر دم دل پیر و جوان سوزد

نه تابی بر دل مادر نه صبری بر دل همسر

که از بی تابی آنها زمین سوزد زمان سوزد

توانی نیست تا شرح غم دریادلان گویم

کبوتر رفت و از داغش دل هر آشیان سوزد

خدا صبرت دهد مادر که دیگر رفت جانانت

بکش آهی که از آهت دل هفت آسمان سوزد

میان آب آتش بود و دریا سوخت در آتش

ندیده دیده ای یکجا هم این سوزد هم آن سوزد

" دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید "

دعا کردم فقط هر کس که شد اسباب آن سوزد

حضرت خدیجه (س)-وفات

 

 

سلام ای مهربان بانوی دنیا

سلام ای بر تر از حمد و ثنایا

سلام ای عالمی پیش تو دریا

سلام ای مادر ام ابیها

دو عالم عبد درگاه و غلامت

رسیده از خداوندت سلامت

تو هستی همسر احمد خدیجه

نه همسر یاور احمد خدیجه

تمام باور احمد خدیجه

علی دیگر احمد خدیجه

عزیز جان ختم المرسلینی

فقط بانو تو ام المومنینی

نبی را مونس و غمخوار بودی

به احمد دلبر و دلدار بودی

تو بانو مظهر ایثار بودی

به مال خود نبی را یار بودی

به مدحت بس نبی را همسری تو

و زهرا و علی را مادری تو

شب هجران تو بس پر شرر بود

شبی تاریک و عاری از سحر بود

به جان مصطفی خون جگر بود

دو چشمانش ز هجران تو تر بود

برای تو کفن آمد ز بالا

نبودی تا ببینی بی کفن را

به روی نی سر فرزند طاها

تن بی سر به روی خاک صحرا

میان قتلگه آوای زهرا

دو چشم خواهری زین غصه دریا

عزیز فاطمه دور از وطن بود

سرش بر نیزه جسمش بی کفن بود

***

با تشکر از شاعر گرامی