امام حسین(ع)-شهادت-گودال

 


می خواستم بلند شوم پا نداشتم
دستی برای خیزش از جا نداشتم
آواز تو می­آمد از آن دورها: « گلی
گم کرده ام... » نه، من گل زیبا نداشتم
پیراهنم که پاره شده، پیکرم کبود
دیگر نشانه های گلت را نداشتم
می­خواستم ببینمت از بین تیغ­ ها
امّا چه سود؟ چشم تماشا نداشتم
آن­قدر دل به چشم تو دادم که از تنم
یک قطعه در هوای تو پیدا نداشتم
در زیر تیغ ­ها و قدم­ ها و سنگ­ ها
دیگر شباهتی، نه... ، به گل­ ها نداشتم
وقتی که آمدی و رسیدی به پیکرم
می­خواستم بلند شوم... پا نداشتم

امام حسین(ع)-شهادت-گودال



کاش آنشب همه جا شب می شد

خاک گودال مؤدب می شد

داشت از خون گلوی آقا

لب گودال لبالب می شد

بی پر و بال و بدون سر هم

داشت جبریل مقرب می شد

کاش در نیمه شب دفن حسین

بوریا چادر زینب می شد

یا که افلاک ز هم می پاشید

یا تن شاه مرتب می شد

امام حسین(ع)-شهادت-گودال



خنجر كشیده اند خدا را رضا كنند

خود را به زور در دلِ گودال جا كنند

اینجا كه گود بود چرا خورده ای زمین؟

جایی دگر نبود سرت را جدا كنند؟

انصاف نیست لشگر كوفه كفن شوند

این ها تو را مقابل زینب رها كنند

نه جای نیزه مانده و نه نیزه مانده است

تا زخم دیگری روی آن جسم جا كنند

وقتی به عضو عضو تو رحمی نكرده اند

می خواستی ملاحظه ی خیمه را كنند؟!

وقتی كفن برای تنت فایده نداشت

گفتند بوریا عوضش دست و پا كنند

امام حسین(ع)-شهادت-گودال



قبول كن كه شبیه حصیر افتادی

قبول كن ته گودال گیر افتادی

مخواه تا كه سر من به گریه بند شود

بگو چكار كنم از تنت بلند شود

بگو چه كار كنم آب را صدا نزنی

بگو چه كار كنم تا كه دست و پا نزنی

بگو چكار كنم از تو دست بردارند

برای پیكر تو یك لباس بگذارند

میان گریه ی من این سنان چه می خندد

دهان باز تو را نیزه دار می بندد

آهای شمر عبا را كسی ربود برو

بیا النگوی من را بگیر و زود برو

برای غارت پیراهنت بمیرم من

چرا لباس ندارد تنت بمیرم من

قرار نبود بیفتی و من نگاه كنم

و یا كه گریه به كوپال ذوالجناح كنم

مگر نبود مسلمان كه اینچنین زده اند

بلند مرتبه شاهِ مرا زمین زده اند