شهدا-دفاع مقدس




گل شد، بر آمد پیکرم، آهسته آهسته

انگار دارم می‌پرم آهسته آهسته

انگشترم، مهرم، پلاکم، چفیه‌ام، عطرم

پیدا شد از دور و برم آهسته آهسته

آهسته آهسته سرم از خاک می‌روید

از خاک می‌روید سرم آهسته آهسته

جز نیمه‌ ای از من نمی‌یابید، روزی سوخت

در شعله نیم دیگرم آهسته آهسته

امروز بعد از سال ها زاییده خواهد شد

ققنوس از خاکسترم آهسته آهسته

خوابیده‌ام بر شانه‌ها و می‌برندم … نه

تابوت را من می‌برم آهسته آهسته

آن پیرزن، این زن به چشمم آشنا هستند

دارم به جا می‌آورم آهسته آهسته

خواندم: پدر خالی است جایش این خبر می‌ریخت

از چشم‌های خواهرم آهسته آهسته

دیگر برای آستین بالا زدن دیر است

این را بگو با مادرم آهسته آهسته

امام رضا(ع)-مدح و مناجات



 

مگو که بی خردم هیچ کس نمی خردم

کرامت تو به بالای دست می بردم

اگر جدا کنی از خود مرا کم از صفرم

و گر کنار تو باشم فزون تر از عددم

گدایی درت از خلق بی نیازم کرد

که در سوال کسی جز تو را صدا نزنم

هزار بار شدم غافل از تو دیدم باز

فزونی کرمت سوی این حرم کشدم

ز کثرت کرمت ای کریم اهل البیت!

خجالتی که کشیدم هماره می کُشدم

زهی کرامت و لطفت که دعوتم کردی

به جای آن که گذاری به سینه دست ردم

مرا میان سگان درت پناه بده

   و گر نه گرگِ گنه حمله کرده می دردم

بهای یک ثمن بخس هم ندارم لیک

به لطف خویش امام رئوف می خردم

مرا به گلبن عشقش پناه داد رضا

اگر چه نیست به جز مشت خار در سبدم

نهاده ام به روی خویش نام میثم را

بهانه ای ست قبولم کند، اگر چه بدم

دیوانه نبودم

هر چند که از عشق تو بیگانه نبودم

آن سان که پسندی دل دیوانه نبودم

یک بار دل ناز تو را شاد نکردم

دنبال رضای تو در این خانه نبودم

تو شمع صفت نور به من دادی و یک عمر

بگذشت که بر شمع تو پروانه نبودم

مردانه مرا هر نفسی، یار تو هستی

اما چه کنم یار تو مردانه نبودم

ای وای از آن لحظه ی دیدار تو ساقی

خجلت بکشم گرمی میخانه نبودم

تو ناله ز داغ جگرت کردی و افسوس

هم ناله به آوای غریبانه نبودم

با این همه پستی تو مرا طرد نکردی

بی رزق در این سفره ی جانانه نبودم

امام زمان(عج)-مناجات

 

عشق سوزان است بسم الله الرحمن الرحیم

هرکه خواهان است بسم الله الرحمن الرحیم

دل اگر تاریک اگر خاموش بسم الله نور

گر چراغان است بسم الله الرحمن الرحیم

نامه ای را هُد هُد آورده ست آغازش تویی

از سلیمان است بسم الله الرحمن الرحیم

سوره ی والیل من برخیز و والفجری بخوان

دل شبستان است بسم الله الرحمن الرحیم

قل هو الله احد قل عشق الله الصمد

راز پنهان است بسم الله الرحمن الرحیم

گیسویت را باز کن انا فتحنایی بگو

دل پریشان است بسم الله الرحمن الرحیم

ای لبانت محیی الاموات لبخندی بزن

مردن آسان است بسم الله الرحمن الرحیم

میزبان عشق است و وای از عشق! غوغا می کند

هر که مهمان است بسم الله الرحمن الرحیم

مهدی جهاندار

جمعه ی ظهور

گفتم غزلی دوباره با " جمعه ی بعد "

مرغ دل من پریده تا ، جمعه ی بعد

 

این جمعه نمی شد که بیایی آقا؟!!!

حالا تو به من بگو چرا جمعه ی بعد؟!!!

 

نقدی ست که نسیه های فردا بُردند

کی زنده و کی مرده ست ... تا جمعه ی بعد

 

این هفته ی سرد هم بدون تو گذشت

لطفی کن و لاأقل بیا ... جمعه ی بعد

 

ما منتظر لحظه ی سبز فرجیم

باشد همه ی امید ما ، جمعه ی بعد

 

آری همه جا کرببلا خواهد شد ...

وقتی برسی با شهداء ... جمعه ی بعد

 

آقا به خدا عجب صفایی دارد...

باتو ... حرم کرببلا ... جمعه ی بعد

 

تو یاور سیّد خراسان ، هستی

تو ضامن انقلاب ایران ، هستی

دگر به یاد شهیدان دلت نمی گیرد


پریده تا به کران های بی کران ، دل من

نشسته در پسِ پرچین آسمان ، دل من

 

به گوش عالم و آدم رسیده سرّ نهان

که راز بین من و تو شده عیان ، دل من

 

در این زمانه تو را می زنند ... چوب حراج

میان کوچه و بازار و هر دکان ، دل من

 

همیشه خانه ی حق بوده ای ، ولی حالا

شدی تو ملعبه ی دست این و آن ... دل من

 

تویی که نام حسین ع را همیشه می بُردی

چرا نداری از آن لحظه ها نشان ؟؟ دل من

 

گناه پشت گناه ... کار هر شب و روزت

شکسته ای تو دل صاحب الزّمان عج ... دل من

 

دگر به یاد شهیدان دلت نمی گیرد

وَ می روی تو به بیراهه همچنان... دل من

 

بهانه ی حرم کربلا نمی گیری ...

دوباره فاصله افتاده بینتان؛ دل من ؟؟!!!

 

بیا و مثل گذشته کمی خدایی شو

کمی برای خودت مرثیه بخوان دل من

 

شبیه همّت و چمران ، شبیه آوینی

به پای حضرت زهرا س فقط بمان ، دل من

 

اسیر عشق حسین ع می شوی ... بگیری اگر

ز ِ دست مادر سادات ، لقمه نان ... دل من

 

هوای بغض میان کلام می مانَد...

حکایت دل من ناتمام می مانَد...

مناجات و شهادت امام حسین

عرش می لرزید وقتی خاک می شد بسترت
آسمان واکرد چتری از محبت بر سرت

حنجر جبریل هم با نام تو تطهیر شد
تا رسید آن تیغ بی شرم و حیا بر حنجرت

نخلهای تشنه از تنهایی ات خم می شدند
تا شنیدند از لبانت ربنای آخرت

ای همه مظلومیت ، سیمرغ قاف عاشقی!
رنگ غربت داشت از روز ازل بال و پرت

در دل رود فرات از ماهیان باید شنید
مرثیه بر آن گلوی تشنه ی از خون ترت

ای خدای زخمهای آشنا و ناگزیر
وحی تو شد "هل من ..." و یک قافله پیغمبرت

کوفه کوفه شرمساری مانده در تاریخ و باز
کربلا در کربلا ماییم و زخم پیکرت!

سید حبیب حبیب پور

اين كهكشان علم و تقوا



اين چشمه جوشان حق مولا حسين است

اين شهسوار يكه و تنها حسين است

اين كهكشان علم و تقوا و شرافت

فرزند زهرا ماه بي همتا حسين است

اين تكسوار عرصه عدل و شهامت

مولود پاك مكه ي بطحا حسين است

اين پيشواي راستين كز همتش شد

بر پا قيام سرخ عاشورا حسين است

اين شعله سوزان و خشم مرتضايي

در خانمان دشمن رسوا حسين است

اين سرو قامت كيست با قد خميده

بر دست دارد اكبر ليلا حسين است

اين جسم عريان در ميان نيزه و تير

افتاده بي سر در دل صحرا حسين است

اين سر كه روي نيزه ها جا دارد امروز

آيينه ي رخشان ثارا... حسين است

اين صوت قرآن بر لبان كيست جاري

كز عرش آيد آه و واويلا حسين است

دانم كه فرمان شفاعت را عبادي

آن كس كه فردا مي كند امضا حسين است

مناجات با امام حسین (ع)


باز انگار دلم تنگ حرم می گردد
اشک در مردمک چشم ترم می گردد
باز انگار هوای دل من بارانی ست
چشم دنبال شه جود و کرم می گردد
به خداوند قسم ای دل من بی خردی
باعث سوختن بال و پرم می گردد

صنما این دل من مست خدا می گردد
لب بگشوده شده غرق دعا می گردد

سر سپرده به غمت سر ز چه خواهد آقا
پر شکسته ز غمت پر ز چه خواهد آقا
داغ را بر جگر عشق فتادی بس نیست
لاله ی سوخته، پیکر ز چه خواهد آقا
دل من مرمری و کاخ شما الماسی
کاخ الماس تو مرمر ز چه خواهد آقا

تو کریمی و کرمخانه درش باز بود
کوزه ی کوثر ارباب سرش باز بود

ته گلدان دلم آب بریزی بد نیست
و برای دل آلوده تمیزی بد نیست
دل من خاک شده با دل من صحبت کن
بهر این قلب عزیزم چو بخیزی بد نیست
عشق من عشق غریضی ست به تو شکر خدا
چه بگویم تو بگو : عشق غریضی بد نیست

صوت عرفانی ارباب شنیدن دارد
بخدا صحنه ی عرفان تو دیدن دارد

سخن از حضرت ارباب شده برخیزید
لحظه های دلتان ناب شده برخیزید
و گدایی همین شاهِ گدایان مردم
به درون دلتان باب شده برخیزید
نور آمد به دل بی سر و پاها، مردم
دیده ی کفر و ستم خواب شده برخیزید

نتوانم ز تو برگشت کنم دریابم
من به عشق حرم کرب و بلا می خوابم


سروده جعفر ابوالفتحی

اشعار مربوط به میلاد با سعادت رسول گرامی اسلام و حضرت امام جعفر صادق علیهما سلام

همه مجذوب یک خبر بودند *** بـــی قرار پــیــمــبــر بودند

همه در انتظار لحظه ی ناب *** جَست اخبار معتبر بودند

دور تا دور بیت عبدالله *** دشمن و دوست در گذر بودند

مکه انگار نور باران بود *** همه حیران آن سحر بودند

دلربایی ترین شب عالم *** همه آفاق مفتخر بودند

نوریان و موحّدان مسرور *** ناریان سخت بر نظر بودند

نوریان جمعی از بنی هاشم *** ناریان پیرو شرر بودند

پاسی از شب گذشته بود امّا *** همه مبهوت یکدِگر بودند

خبر آمد که آمده احــــمـــــد *** همه مشتاق این پسر بودند

کِی تواند که وصف او گویند؟ *** مادِحانی که خود قمر بودند

"عَجَزَالواصِفونَ عَن ُصِفَتِک *** ما عَرَفناکَ حَقَّ مَعرِفَتِک"

آمد از امر حق رسول مبین ***  تا نمایان شود حقیقت دین

همه ادیانِ وحیِ اسلام اند *** همه ی انبیاء رسول امین

همگی آمدند تا گویند *** جُز وِلای علی نباشد دین

همه دارند این ولایت را *** هر نبی قَدرِ فقر خود مسکین

در اولوالعزم ها مقرّب تر *** هر چقدر از علی کنند تمکین

خاتم الانبیاء شد از این رو *** که فزون تر ولایتش تضمین

مَرد معراج و لیلة الاسرار *** اوست والشّمس و ضُحها و تّین

برگزید اش خدا به اوج مقام *** مصطفی شد در آسمان و زمین

و خَلَقناهُ اَحسَنُ التَقویم *** فَجَعَلناهُ فی قَرارِ مَکین

"عَجَزَالواصِفونَ عَن ُصِفَتِک *** ما عَرَفناکَ حَقَّ مَعرِفَتِک"

آسمان را مَهِ جلی احمد *** کهکشان را سَیَنجلی احمد

عاشقان خالصانه می گفتند *** حضرت والی الولی احمد

آری آری محمّد است امّا *** هم گل مرتضی علی احمد

دوقلوی علی ز روز ازل *** هم نبی هست و هم ولی احمد

آنکه دارد ز قبل خلقت خویش *** بر زبانش علی علی احمد

شَجَرِ واحدی که از ریشه *** با علی داشت همدلی احمد

خود رسول ولایت علی است *** از همان روز اوّلی احمد

چون فَرَزتُ و ربّکُم بشِنید *** گفت بر امر حق بلی احمد

ملکوت نبی همان علی است *** هردو یک گوهر از علی احمد

دیده وا کرد چون در این عالم *** گفت بی وَقفه یـــاعـــلــی احمد

"عَجَزَالواصِفونَ عَن ُصِفَتِک *** ما عَرَفناکَ حَقَّ مَعرِفَتِک"

خــــداونـــد خــالـــق یــکتــا *** کوثر از سُلب مصطفی پیدا

امتداد حدیث قدسی اوست *** همه عالم بخاطر زهــــرا

این شناسنده ی علی به جهان *** خود علی را شناخته تنها

جَنب شمس و قمر یعنی *** الحَسَن بعد حسین را مولا

هَل اَتا سوره ی خصوصی اوست *** اِنَّ هذا جَزآءً مَشکورا

سِرّ او درک سوره ی اسرا *** شاهدِ قابِ قوصِ عَواَدنا

اوست معنای تامّ جاء الحّق *** ذهَبَ الباطلش همه اعداء

شافع روز حسرت امّت *** صاحب عالمین و ماهیها

او به ما راه بندگی آموخت *** از طریــق دوازده آقـــــــا

مذهب از اوست مکتب از او نیز *** جعفر صادق آیتی او را

او شفابخش سینه ی پر درد *** ما بــــَلا دیدگانِ جانِ بَـــلا

او شرابِ طَهورِ تشنه لبان *** ما عطش دیدگان عاشورا

او برای حسین می میرد *** وز پی مجتبی است بی پروا

با همان خُلق و خوی زیبایش *** می پَرَستَد حسین را گویا

گاه صحبت ز اسوه ی حَسَنِین *** او مجسّم شود به دیده ی ما

همه ی هستی برابرش به سلام *** همه در کار مهدی اش به دعا

آید آن زاده ی رسول الله *** در پی انتقام آل عَبــــآ

منتقم اِنتقم بــــیـــــا کـــه شود *** جان ما فرش زیر پای شما

اشعار ماه ربیع الاول

شهر برکات است ربیع المولود *** پر از حسنات است ربیع المولود

میلاد پیمبر و امام صادق *** ماه صلوات است ربیع المولود

کشتی نجات است ربیع المولود *** خود آب حیات است ربیع المولود

گویند که ازدواج زهرا و علی است *** ماه صلوات است ربیع المولود

باران بَراعَت است ربیع المولود *** غرق نَفَحات است ربیع المولود

گاه به درک رفتن ارکان فساد *** ماه صلوات است ربیع المولود

بذار که بیام به کرببــــلا جونه رقیه

می دونم کثیف شـدم غرق گناهم
دروغه اگه بگم که رو بــه راهم
یکی تو دلم می گه رویات سرابه
زیارت توی حرم فقـــط یه خوابه
نذار بسوزم تو غمها آقا جونه رقیه
بذار که بیام به کرببــــلا جونه رقیه
همه من رو نوکر شما می دونن
ولی ریخته پیشتون آبــــروی من
به خودم می گم که تقدیرم همینه
همیشه پیش شما سرم پائیــــــنه
نذار آبروم بریزه اقا جونه ابا الفضل
بذار بمیرم تو کرببلا جون ابا الفضل

زهرا شفاعتش که به هر کس نمیرسد


وقتی که ذات حق دم و شور و نوا گرفت

با ذکر یا حسین گل ادم جلا گرفت

 

وقتی خدا خودش می و میخانه افرید

این رمز مستی از پسر مرتضی گرفت

 

ان فطرس ملک چو که بی بال گشته بود

از خاک بستر و کف پایت شفا گرفت

 

حاتم اگر که حاتم طایی بگشته است

خود کاسه لیس توست اگر که بها گرفت

 

سائل به خانه ات چو رسد شاه می رود

این هم نتیجه ای که گدای شما گرفت

 

هر دم مریض عشق تو هستیم یا حسین

با درد عشق توست که این دل صفا گرفت

 

اصلا ملاک ادمیت هم ز عشق توست

بیچاره انکه غیر شما مقتدا گرفت

 

مادر مرا بزاده برای غلامیت

زهراست در این راه که دست مرا گرفت

 

زهرا شفاعتش که به هر کس نمیرسد

جز انکه هیئتی شد و رنگ عزا گرفت

(چاوش اکبری)

مناجات با امام حسین (ع)



ای به تمنای تو دیده ی دریائی ام

من خوشم از اینکه در بحر شما ماهی ام

کی بکنی از سر لطف و کرم ای صنم

تا به حرم خانه ی کرب و بلا راهی ام

خاک من از خاک تو خلق شد ای با وفا

با من بی دل بگو از چیم و از کیَم

جامه احرام تو بر تن من دیدنی است

معتکفم کن صنم تا نکنی عاصی ام

زیر لوای شما ذره هم علامه است

در حرم کربلا من ز گنه عاری ام

کی شود ای با وفا با دل خود بنگرم

زیر یکی از قدم های شما قالی ام

پر شده ام یا عزیز از کرم و جود تو

شکر، خدا را که از غیر شما خالی ام

سروده جعفر ابوالفتحی

امام حسین(ع)-مناجات-از زبان ضریح جدید ارباب

امام حسین(ع)-مناجات-از زبان ضریح جدید ارباب


شش گوشه ام پر است پر از اشتیاق تو

 پر می کشد دلم به هوای رواق تو

باور نکردنی است من و حائر شما

 دیگر نرفتنی است ز دل اشتیاق تو

در راه آمدن همه جا ناله بود و اشک

 با عاشقان چه ها که نکرده فراق تو

حس می کنم قدم به قدم عطر سیب را

 از لحظۀ ورود به خاک عراق تو

من را نه دست فرشچیان دست "او" کشید

 او هم گره زده هنرش را به داغ تو


پیامبر اکرم(ص)-ولادت



ای اهل جهان گوش به فرمان محمّد

این پنج کتب آمـده در شـأن محمّد

خواهید که در دامـن بیگانـه نیفتید

آرید همـه دسـت بـه دامـان محمّد

والله قسـم سـوی خداونــد نبـاشد

راهی به جز از عترت و قرآن محمّد

بایـد ز علی مثـل نبـی کرد اطاعت

چون غیر علی نیست کسی جان محمّد

روزی که نبی بود و خدای ازلی بود

والله علی بود و علی بود و علی بود

ای خیـل رسـل بـوده از آغـاز بشیـرت

وی آمــده خـلوتگـه معبـود، سریـرت

در حشر به گلزار جنانش، چه نیاز است

آن کـو نگـرد بـر گـل رخســارِ منیرت

بـر تخـت سلیمـان نبـی نــاز فـروشد-

هر کس بنشیند به روی فرشِ حصریت

ما محـو تجـلای تـو هستیـم و ندیدیم

عمری است که جبریلِ امین است اسیرت

از صبح ازل، نخل رسالت به تو بر داد

آییـن تـو تنهـا مـدنیّت بـه بشر داد

تو نوری و توصیف تو در سورۀ نور است

تو خود شجر نوری و دل، وادی طور است

مدح تو عیان است در انجیل و به تورات

قرآن تو فـوق صُحُـف و فـوق زَبور است

زهـرای تـو مرضیه و انسیّـه و حورا

خاکِ قدمِ فضّۀ او سرمـۀ حور است

آییـن تـو، قرآن تـو، دین تو هماره

بر امت تو باعث فخر است و غرور است

سوگنـد بــه ذاتِ احــدِ قـادرِ منان

میلاد تو یک هدیۀ پاک است به انسان

آیینۀ رحمـانی و رحمــان بــه تــو نازد

آرنــدۀ قــرآنی و قـرآن بــه تــو نــازد

عیسـای مسیحا به فلک، مـدح تـو گوید

بـالله قسـم، موسی عمـران بــه تـو نازد

چرخ و فلک و ارض و سما و مه و خورشید

جـن و بشـر و حـوری غلمـان به تو نازد

سوگند به انسان که قسم خورده خدایش

حق است که پیش از همه، انسان به تو نازد

تو جـان علـی هستی و او جـان تو، آری

والله کـه در جسـم علـی، جان به تو نازد

"میثم" به تو نازد که بوَد مدح‌سرایت

ای خواجـۀ عالم! همه عالم به فدایت

پیامبر اکرم(ص)-مدح و ولادت




ای تمام آفرینش خشتی از ایوان تو

علم شرق و غرب عالم سطری از قرآن تو

آسمانی ها زمینی ها همه مهمان تو

گل کند جان مسیح از غنچه ی خندان تو

خنده ی خورشید ها از گوهر دندان تو

عقل ها مبهوت تو مجنون تو حیران تو

آسمانی ها همه مرهون ارشاد توأند

دستگیران جهان محتاج امداد توأند

شهریاران بنده ی سلمان و مقداد توأند

چار أمّ و هفت أب در خطّ اولاد توأند

انبیا یکسر بشیر صبح میلاد توأند

نورها بر قلبشان تابیده از فرقان تو

انبیا یک کاروان تو کاروان سالارشان

خوب رویان مشتری تو یوسف بازارشان

خالق و خلقت درود حضرت تو کارشان

کلّ انسان ها تویی تنها تویی غمخوارشان

مسلمین در خواب غفلت خفته تو بیدارشان

بی خبر از دشمنان عترت و قرآن تو

تو سراپا جانِ جانِ امّتی امّت چو تن

تن شود بی تاب اگر یک لحظه جان بیند مَحن

با اهانت بر تو، امت شد چو بحری موج زن

در خروش آمد بسی پیر و جوان و مرد و زن

رهروان تو سزد مانند چوپان قَرَن

بکشند دندانشان، چون بشکند دندان تو

ای که کرده ذات معبودت حبیب خود خطاب

ای فروغت جلوه گر چون مهر از ابر حجاب

گر جسارت کرد بر تو ابلهی حیف از جواب

تو به وسعت فوق اقیانوس و او کم از سراب

با صدای سگ نگردد کم فروغ آفتاب

می درخشد تا قیامت نور بی پایان تو

از فروغ رحمتت لبریز ظرف عالم است

چون تو قامت بر فرازی قامت گردون خم است

لیله ی میلاد تو عید کمال آدم است

خاصه در سالی که آن سال رسول اعظم است

پایه ی توحید تو همچون کتاب محکم است

ثبت گشته بر جبین آسمان عنوان تو

چارده قرن است دنیا محو عدل و داد توست

آه مظلومان عالم بانگی از فریاد توست

بردگی محکوم تو آزادگی آزاد توست

تا خداییّ خدا مُلک خدا آباد توست

هفته ها و روزها و لحظه ها میلاد توست

بسکه جوشد گوهر علم از یم عرفان تو

تو بجای سیم و زر احسان و عدل اندوختی

تو نگاه مرحمت حتی به دشمن دوختی

تو برای خلق همچون شمع سوزان سوختی

تو ز حکمت در دل انسان چراغ افروختی

تو به جای اِضرب، اِقرأ بر بشر آموختی

می درخشد عَلَّمَ القرآن به الرّحمن تو

آمدی ای تا ابد در سینه ها نور، آمدی

آمدی ای موسی برگشته از طور، آمدی

آمدی ای رایتت پیوسته منصور، آمدی

آمدی ای ملک هستی از تو معمور، آمدی

آمدی ای چشم بد از عارضت دور، آمدی

خنده کن ای صبح مشتاقان لب خندان تو

کیست تا مثل تو سلمان و ابوذر پرورد

کیست تا مرد دو عالم همچو حیدر پرورد

کیست تا در بوستان وحی، کوثر پرورد

کیست تا چون لؤلؤ و مرجان دو گوهر پرورد

یا چو زینب دختری در حدّ مادر پرورد

ای امیرالمؤمنین پرورده ی دامان تو

حکمت از اسلام ناب توست جاری بیشتر

دانش از حکم و کتاب توست ساری بیشتر

سرفرازان را به کویت خاکساری بیشتر

از تو می خواهند جن و انس یاری بیشتر

آنچه کل انبیا دارند داری بیشتر

ای نبییّن میهمان سفره ی احسان تو

عترت و قرآن تو دو مشعل تابان ماست

دو سپهر معرفت دو کفّه ی میزان ماست

کلّ دین ما همانا عترت و قرآن ماست

حفظ این دو با تو از روز ازل پیمان ماست

پیروی زین دو امانت عزت و ایمان ماست

کیست «میثم» مدح خوان عترت و قرآن ت


امام صادق(ع)-ولادت



جشن خدا بـه وسعت دنیا مبـارک است

تکرار عیـد دیگـر «طاهـا» مبـارک است

در لیلـــۀ ولادت پیغمبــــر عظیــــم

میـلاد علـم و دانش و تقوا مبارک است

بـر «باقـرالعلـوم» کـه آیینـۀ خـداست

دیــدار روی حـیِّ تعالـی مبـارک است

عیــدِ ولادتِ ششمیـن حجّــت خــدا

بر احمد و به حیدر و زهرا مبارک است

آییـن مـاست جعفـری از لطـف کبـریا

این عید عید ماست که بر ما مبارک است

ما در پناه عترت و قرآن و احمدیم

زیـر لـوای صــادق آل محمّـدیم

یا باقـرالعلـوم! الهــی امــام علـم

تابید روی دست تو امشب تمام علم

بر این پسر که صادق آل محمّد است

تـا بامـداد روز قیـامت، سـلامِ علم

وقتـی زبان او به سخن باز می‌شود

پر می‌کشد به اوج سماوات، نام علم

بـر سینـ، مقـدس نــورانیَش درود

آن سینه‌ای که آمده بیت‌الحرامِ علم

می‌جوشد از عقیق لبش گوهر کمال

در می‌شود به درج دهانش کلام علم

توحیــد زنــده از سخــن دلربـای او

قــرآن، نیـازمند لــب جــان‌فـزای او

گویـی رسول سر دهد آوای "تفلحوا"

وقتی رسد بـه گوش ز منبر، صدای او

هر کس به پای کرسی درسش کند جلوس

بر بـال جبرییل امیـن اسـت، جای او

جبریل نـه، ملائکه نه، جن و انس نه

بایــد کننــد آل محمّــد ثنــای او

گر شاعری به شأن خدا بوَد گفتمی

بایــد خــدا قصیـده بگوید برای او

مدحش بـه لـوح، بـا قلم وحیِ کبریاست

فرقان و نور و کوثر و تطهیر و «هل اتی»ست

ای جبرییـل، تشنـۀ دریــای نــور تـو

زانــو زدنـد خیـل مـلک در حضـور تو

صدهـا مسیـح سایه‌نشینت در آفتـاب

صدهـا کلیم، پـای برهنـه بـه طـور تو

هر جا سخن ز دانش و تقوا و حکمت است

احسـاس می‌شـود همگـان را ظهور تو

دانـش همیشه سیـر کنـد در مسیر تو

عرفـان همـاره شـور نـوازد بـه شور تو

عیسی مسیح، موسیِ عمران، خلیل، نوح

خـورده شـراب نـور ز جـام طهـور تو

هر چند قدر و مرتبه‌ات را ندیده‌ایم

بیش از ائمه، از تو روایت شنیده‌ایم

فضل و کمـال را سنــدِ معتبــر تویی

نخـل قیـام کـرب و بـلا را ثمـر تویی

دریای شش دُری و سپهرِ شش آفتاب

یا پنج بحرِ فضل و شرف را گهـر تویی

صدیـقِ اکبـرنــد امـامـان مــا همـه

اما بـه صـدق، از همه مشهورتـر تویی

میزان: تو و حساب: تو، حشر و صراط: تو

قاضـی تویی، شفیع تویی، دادگر تویی

مهر تـو، روح در تـنِ پاکِ عبادت است

شب زنـده‌دارهـای خـدا را سحـر تویی

حجّت در این مقام، تمام است بر همه

بی‌مهـر تـو نمـاز، حـرام است بر همه

تــو وارث تمــام علـــوم پیمبــری

قــرآنِ ناطقــی، ولــی‌اللهِ اکبـــری

جز حق که گفته وصف تو را با زبان وحی

از هر چه گفته‌انـد و نگفتنـد برتـری

بـر روی دستِ حجّت حق، باقرالعلوم

قرآنِ ناطـق استی و فرقـان دیگـری

گر جانمـاز بـاز کنی، زین‌‌العابدین

ور سوی ذوالفقار بری دست، حیدری

تو یـک امـام نه، تـو تمـامِ ائمه‌ای

تو چارده جمال خداونـد منظـری

شکر خـدا کـه در کنفِ چـارده ولی

نه مالکی نه شافعی استم، نه حنبلی

ای در کمنـد عـزم تـو لیل و نهـارها

دادی بـه چـار فصـل ولایـت، بهارها

قرآن زده است بوسه به لب‌هات، بارها

دادی بـه علـم بــا نفست، اعتبـارها

نـام خـوشت، قــرار دل بـی‌قـرارهـا

هر جا که نیست پرتو علم تو تیرگی است

روشن ز تـوست چشمِ همه روزگارها

آن گل که رنگ و بوی تواَش نیست در بساط

صد حیف از اینکه آب خورد دورِ خارها

"میثم" که خار توست، به گل ناز می‌کند

تنهـا زبـان بـه مـدح شمـا باز می‌کند


امام زمان(عج)-مناجات



کدام جمعه، دعا مستجاب خواهد شد؟

مسیح عاطفه پا در رکاب خواهد شد

کدام جمعه ز عطر بهشتیِ گل یاس

بهار، غرق شمیم گلاب خواهد شد؟

کدام جمعه شود بخت عاشقان، بیدار؟

و چشم فتنه‌ی عالم به خواب خواهد شد

کدام جمعه، خدایا! ز فیض گریه‌ی شوق

بهار و باغ و چمن، کام‌یاب خواهد شد؟

کدام جمعه ـ بگو «یـا محـوّل الاحوال»! ـ

در آسمان و زمین، انقلاب خواهد شد؟

جمالِ روشن آن ماهِ پشتِ پرده‌ی غیب

کدام جمعه، برون از حجاب خواهد شد؟

کدام جمعه به خورشید می‌خورد پیوند؟

و بعد از این همه ابر، آفتاب خواهد شد

هزار جمعه دعای فرج به لب داریم

کدام جمعه، دعا مستجاب خواهد شد؟


ماه فروماند از جمال محمد


پیامبر اعظم(ص)-مدح


ماه فروماند از جمال محمد

سرو نباشد به اعتدال محمد

قدر فلک را کمال و منزلتی نیست

در نظر قدر با کمال محمد

وعدهٔ دیدار هر کسی به قیامت

لیلهٔ اسری شب وصال محمد

آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی

آمده مجموع در ظلال محمد

عرصهٔ گیتی مجال همت او نیست

روز قیامت نگر مجال محمد

وآن همه پیرایه بسته جنت فردوس

بو که قبولش کند بلال محمد

هم چو زمین خواهد آسمان که بیفتد

تا بدهد بوسه بر نعال محمد

شمس و قمر در زمین حشر نتابد

نور نتابد مگر جمال محمد

شاید اگر آفتاب و ماه نتابند

پیش دو ابروی چون هلال محمد

چشم مرا تا به خواب دید جمالش

خواب نمی‌گیرد از خیال محمد

سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی

عشق محمد بس است و آل محمد

یا صاحب الزمان(عج)



مانند کویر خشک و بی جان هستیم

دلواپس لحظه های طوفان هستیم

از آخر شب تا سحر هر جمعه

ما منتظر امام باران هستیم



محمدمهدی عبدالهی

امام حسین(ع)-مناجات



نوای نینوا را دوست دارم

صدای آشنا را دوست دارم

اگر جام بلا از چشم یار است

من این جام بلا را دوست دارم

دعا یعنی تکلّم با خداوند

تکلّم با خدا را دوست دارم

اگر چه خارم و از خار کمتر

گل باغ وفا را دوست دارم

محبّت را عجب، حال و هوایی ست

من این حال و هوا را دوست دارم

نمی دانم کی ام آن قدر دانم

علیّ مرتضی را دوست دارم

خدا می داند، ای آل محمّد!

که من تنها شما را دوست دارم

چو ممزوج است با عطر حسینی

نسیم نینوا را دوست دارم

خدایا روز محشر باش شاهد

حسین و کربلا را دوست دارم

شود "میثم" که مولایت بگوید

که این بی دست و پا را دوست دارم؟

امیرالمومنین(ع)-مدح



گهی رحمان و گه جبّار می شد

گهی غفار و گه قهّار می شد

عبایش را كه میپوشید حیدر

خودش یك كعبه یِ سیّار می شد

امیرالمومنین(ع)-مدح



من كه دائم پای خود دل را به دریا می زنم

پیش تو پایش بیفتد قید خود را می زنم

كعبه ای در سینه ام دارم كه زایشگاه توست

از شكاف كعبه گاهی پرده بالا می زنم

این غبار روی لبهام از فراق بوسه نیست

در خیالم بوسه بر پای تو مولا می زنم

از در مسجد به جرم كفر هم بیرون شوم

در ركوعت می رسم خود را گدا جا می زنم

اینكه روزی با تو می سنجند اعمال مرا

سخت می ترساندم لبخند اما می‌زنم

من زنی را می شناسم در قیامت… بگذریم

حرف‌هایی هست كه روز مبادا می زنم

امیرالمومنین(ع)-مدح


 

ای به وصفت، همه ی قافیه ها تکراری

عشق و شور و شعف و لطف و صفا، تکراری

شعر، بیچاره ترین، در به در تعریفت

بهر تو واژه ی تمثال خدا، تکراری

چه بیانی چه سرودی چه کلامی، آخر

چه بگویم که نباشد رفقا، تکراری

قبله نمایی، حرمی، احرامی

ای به تمجید شما مدح رسا، تکراری

خسته ام، خسته از این آمد و شدهای عبث

سوز ساز و نفس و حال و هوا، تکراری

تا به کی بر در تو، حاجت خود را آریم

که شده درد من و لطف شما تکراری

چاره ی کار ز یک جای دگر باید کرد

فکر فهمیدن تو وقت سحر باید کرد

قدسیان در طلب روی تو سرگردانند

عرشیان در جلوات نظرت، حیرانند

اقتدا بر دل شیدای پیمبر کردند

انبیا گر غزل نادِ علی می خوانند

خالق الخلق، پس از خلقت نورت فرمود

بارک الله، که نداری مثلی و مانند

وسعت صدر تو از لوح و قلم بیرون زد

حق همین است و تمام شعرا وِیلانند

مدد روح الامین کار به جایی نبرد

به خدا در وسط مدح تو در می مانند

از غریبیت همین بس، که تو را ای آقا

عده ای کافر و یک عده خدا می دانند

یا امیر الامرا، سید سادات، علــــــــی

زمزمه کردنِ نام تو مناجات، علــــــــی

حجت الاسلام رضا جعفری


امیرالمومنین(ع)-اشعار تولایی و تبرایی



رسید و «لا اله»ام، «لا فتی» کرد

دلم را برق «لاسیف»ش دوتا کرد

رکوعش آنقدر شورآفرین بود

که مثل عشق در عالم صدا کرد

***

رکوعش مست کرده دلبرش را

نمی خواهد که بردارد سرش را

عجب جایی است مُلک دل که آنجا

سلیمان می دهد انگشترش را

***

مگر اینها درِ خیبر ندیدند

رکوع و برق انگشتر ندیدند

همین دستی که مظلومانه بستند

مگر در دست پیغمبر ندیدند

***

«درِ میخانه را گیرم که بستند»

و پهلوی کلیدش را شکستند

فراری ها چه فکری کرده بودند

که جای فاتح خیبر نشستند

***

کشیشان «اَلاَمان» پیغامشان شد*

نگاهت لرزه بر اندامشان شد

چنان از هیبتت ترسیده بودند

که از آن روز «ترسا» نامشان شد

***

*مربوط به روز مباهله

امام زمان(عج)-تاجگذاری



تسبیح زمین و آسمان: یا مهدی

ذکر همه ی فرشتگان: یا مهدی

حالا که رسیده روز بیعت با عشق

لبیک بگو از دل و جان!: یا مهدی