پیامبر اعظم(ص)-شهادت-مدح امیرالمومنین(ع)




مدینــه آبستـن بیــداد بـود

نقطــۀ انفجــار فریــاد بـود

در شـرر فتنـه فـلک سوخته

بـال و پـر خیل ملک سوخته

فتنه عظیم است و بلا بس عجیب

قرآن، تنهـا شده، عترت غریب

گشته ز همگامـی اهـل ضلال

آیــۀ «اکمَـلْتُ لکم» پایمـال

رفته فقط دو ماه و نیم از غدیر

دین شده در چشم حقیران حقیر

باز بـه شیطان شده آغوششان

قـول نبـی گشتـه فراموششان

کفــر شــده زیــور آیینشان

دیـن شده پیراهن چرکینشان

غدیـر تعطیل شد ای وای من!

سقیفه تشکیل شـده ای وای من!

دشمن مأیـوس شـده از غدیر

کز نفس ختم رسل خورده تیر

امیـر مسلمیـنِ عالـم شــده

آه که قـرآن کمرش خـم شده

سینه پر از ناله و دل پر ز درد

آی محمّـد بـه جهان بـاز گرد

علی که حق بود و به حق نصب شد

ببین چگونه حق او غصب شد

حـق شـده پایمـال پیکارهـا

بـاز شـده مـشت ستمکارهـا

آن که نهان داشت به دل کینه‌ها

فـاش زنـد سنگ بـه آیینه‌ها

تیـر رهـا کرده بـه سوی علی

تیغ کشیده است به روی علی

خون زده در سینه توحید جوش

بولهبـی آمده هیزم بـه دوش

مدح امیرالمومنین(ع)


مدح امیرالمومنین(ع)

 

علی آن شیر خدا شاه عرب

الفتی داشته با این دل شب

شب ز اسرار علی آگاه است

دل شب محرم سرالله است

شب شنفته است مناجات علی

جوشش چشمه عشق ازلی

دردمندی که چو لب بگشاید

در و دیوار به زنهار آید

کلماتی چو دُر، آویزه گوش

مسجد کوفه هنوزش مدهوش  

فجر تا سینه آفاق شکافت

چشم بیدار علی خفته نیافت

ناشناسی که به تاریکی شب

می برد شام یتیمان عرب

پادشاهی که به شب برقع(1) پوش

می کشد بار گدایان بر دوش

شاه بازی که به بال و پر راز

می کند در ابدیت پرواز

آن دم صبح قیامت تأثیر

حلقه در شد از او دامنگیر

دست در دامن مولا زد در

که علی! بگذار و از ما مگذر

پیشوایی که ز شوق دیدار

می کند قاتل خود را بیدار

می زند پس لب او کاسه شیر

می کند چشم اشارت به اسیر

چه اسیری که همان قاتل اوست

تو خدایی مگر ای دشمن دوست

در جهانی همه شور و همه شر

ها علیٌ بشرٌ کیف بَشر

شبروان مست ولای توعلی

جان عالم به فدای توعلی