مناجات با خدا   

 

سنگ بنای نفس ، برادر ، شکستگی ست

گره ذره ذره « من » شود ، آخر شکستگی ست

از حلق ِ مستجار ، حقیقت ظهور کرد

" اوج کمال خلق ، فقط در شکستگی ست "

خارم  چنان ، که پای « تو » سر خم نکرده ام

این سرو قامتی « من » از سر شکستگی ست

حالا که گوشه گیر بیابان غفلتم...

احساس کرده ام ، اثر پرشکستگی ست

بالم شکست و ..، بند زدند و.. ، وبال شد

" من " را رها کنید ، که بهتر شکستگی ست

کشکولم از گدایی « شب » تا سحر تهی است

این هم دلیل « روشنی » از ور شکستگی ست

پرسیدم از حبیب ، طریق وصال چیست...!؟

فرمود : راه عشق سراسر شکستگی ست

حضرت رقیه(س)-شهادت



شام غریبان ، بدنم سوخته

چهره ؛ ز بسکه زدنم سوخته

هرچه که مو روی سرم بود ، وای...

علت زیبا شدنم سوخته ...!

***

یکی رو سری را ز رویم کشید

یکی پنجه در بین مویم کشید

من از روی نیزه خودم دیده ام

عجب آه سردی عمویم کشید..!

***

 ( شبی آتشی در نیستان فتاد )

که بر جان آلاله طوفان فتاد

چنان مشت بر صورت طفل زد

که لب ، پاره شد نیز دندان فتاد

***

گل فاطمه ، گلپرش زرد شد

تمام وجودش همه درد شد

قریب سه هفته در آتش که سوخت  *

به یک شب همه پیکرش سرد شد